دیدار با مسیح
شناخت خداوند مهمترین کاری است که در زندگی خود در این دنیا و دنیای باقی می توانید انجام دهید.
۱– هدف خدا – آرامش و حیات
خدا شما را دوست دارد و از شما می خواهد که او را بشناسید. به همین خاطر او به شما آرامش و زندگی حقیقی می دهد.حیاتی ابدی.
کتاب مقدس می فرماید:
بخاطر خداوندمان عیسی مسیح ما در آرامش با خدا زندگی می کنیم. (رومیان 1:5)
خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هرکه به او ایمان آورد هلاک نگردد ، بلکه حیات جاودان یابد.( یوحنا 16:3)
عیسی مسیح گفت:
من آمده ام تا ایشان حیات داشته باشند و از آن به فراوانی بهره مند شوند. (یوحنا10:10)
با توجه به اینکه خدا ، آرامش و زندگی حقیقی را برای ما در نظر دارد ، پس چرا اکنون بسیاری از مردم از درون ناراحت و آسیب دیده اند؟
۲– مشكل ما جدایی از خدا
خداوند ما را به شباهت خود آفریده ، پس ما می توانیم شخصن او را بشناسیم و یک زندگی پر از شادی داشته باشیم. او ما را مثل روبات نیافریده تا به صورت اتوماتیک او را محبت و پیروی کنیم. بلکه به ما اراده و آزادی انتخاب داد.
از همان آغاز زمان ما سرپیچی از خدا را انتخاب کردیم و خواستیم خودسرانه به مسیر خود برویم. ما امروز هم همین تصمیم را می گیریم. نتیجه این تصمیم جدایی از خداست و به بدبختی ختم می شود.
کتاب مقدس می گوید:
زیرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا کوتاه می آیند. (رومیان 23:3)
زیرا مزد گناه مرگ است ، اما عطای خدا حیات جاودانی در خداوند ما عیسی است. (رومیان 23:6)
کلام مقدس می گوید که نا فرمانی از خدا به «جدایی» از او منجر می شود.
تلاش های خود ما هیچ گاه نمی توانند ما را با خدا متحد کنند. مردم در طول تاریخ روش های زیادی را برای پر کردن این خلاء و رسیدن به خدا امتحان کرده اند که هیچ یک هم موفق نبوده اند.
در کلام خدا می خوانیم:
پس همانگونه که گناه به واسطه یک انسان وارد جهان شد و به واسطه گناه ، مرگ آمد و بدین سان مرگ دامنگیر همه آدمیان گردید. (رومیان 12:5)
پیش روی انسان راهی است که به نظرش راست می آید ، اما به مرگ می انجامد. (امثال 12:14)
۳- عـــلاج خدا – صلیب
عیسی مسیح تنها پاسخ به این مشکل است. او تنها کسی است که می تواند ما را نزد خدا برگرداند. اوبر روی صلیب جان داد و از قبر قیام کرد تا جریمه گناهان ما را بدهد و خلاء بین خدا و انسان را پر کند.
در کلام خدا می خوانیم:
زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز یک واسطه وجود دارد ، یعنی آن انسان که مسیح عیسی است. (اول تیموتائوس 5:2)
زیرا مسیح نیز یک بار برای گناهان رنج کشید ، پارسایی برای بدکاران ، تا شما را نزد خدا بیاورد. او در عرصه جسم کشته شد ، اما در عرصه روح زنده گشت. (اول پطرس 18:3)
اما خدا محبت خود را به ما اینگونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم ، مسیح در راه ما مرد.(رومیان 18:5)
خدا ، تنها راه را مهیا ساخته ، تصمیم با شمااست.
۴ – پاسخ ما – سپردن خود به مسیح
ما باید به مسیح اطمینان کنیم تا گناهانمان را بیامرزد و تصمیم بگیریم که بقیه عمرمان را از او پیروی کنیم. اینگونه است که می توانیم خدا را بشناسیم و آرامش را دوباره کسب کنیم.
کتاب مقدس به ما می گوید:
که اگر به زبان خود اعتراف کنی «عیسی خداوند است» و در دل خود ایمان داشته باشی که خدا او را از مردگان برخیزانید ، «نجات» خواهی یافت. زیرا در دل است که شخص ایمان می آورد و پارسا شمرده می شود ، و با زبان است که اعتراف می کند و نجات می یابد. ( رومیان 9:10-10)
آیا بهانه ای هست که شما نتوانید خود را هم اکنون تسلیم عیسی مسیح کنید؟
چگونه زندگی تان را به مسیح بسپارید:
۱- قبول کنید که گناهکارید و نیاز به آمرزش دارید.
۲- ایمان بیاورید که عیسی مسیح روی صلیب برای شما مرد و از قبر قیام فرمود.
۳- در دعا اعتراف کنید که عیسی مسیح تنها راه به خداست و عهد کنید که بقیه عمر خود را برای او زندگی کنید.
پس از ۴ روز زنده شد!
مردی بنام ایلعازَر بیمار بود. او اهل بِیتعَنْیا، دهکدۀ مریم و خواهرش مارتا بود.
عیسی چون این خبر را شنید، گفت: «این بیماری به مرگ ختم نمیشود، بلکه برای تجلیل خداست، تا پسر خدا به واسطۀ آن جلال یابد.» پس چون شنید که ایلعازَر بیمار است، دو روز دیگر در جایی که بود، ماند.
پس از این سخنان به آنها گفت: «دوست ما ایلعازَر خفته است، امّا میروم تا بیدارش کنم.» پس شاگردان به او گفتند: «سرور ما، اگر خفته است، بهبود خواهد یافت.»
امّا عیسی از مرگ او سخن میگفت، حال آنکه شاگردان گمان میکردند به خواب او اشاره میکند. آنگاه عیسی آشکارا به آنان گفت: «ایلعازَر مرده است. و بهخاطر شما شادمانم که آنجا نبودم، تا ایمان آورید. امّا اکنون نزد او برویم.»
پس توما، که به دوقلو ملقّب بود، به شاگردان دیگر گفت: «بیایید ما نیز برویم تا با او بمیریم.» چون عیسی بدانجا رسید، دریافت چهار روز است که ایلعازَر را در قبر نهادهاند.
مارتا به عیسی گفت: «سرورم، اگر اینجا بودی برادرم نمیمرد. امّا میدانم که هماکنون نیز هر چه از خدا بخواهی، به تو خواهد داد.»
عیسی به او گفت: «برادرت بر خواهد خاست.» مارتا به او گفت: «میدانم که در روز قیامت بر خواهد خاست.»
عیسی گفت: «قیامت و حیات مَنَم. آن که به من ایمان آوَرَد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد. و هر که زنده است و به من ایمان دارد، بهیقین تا به ابد نخواهد مرد؛ آیا این را باور میکنی؟»
مارتا گفت: «آری، سرورم، من ایمان آوردهام که تویی مسیح، پسر خدا، همان که باید به جهان میآمد.» مریم چون این را شنید، بیدرنگ برخاست و نزد او شتافت. چون مریم به آنجا که عیسی بود رسید و او را دید، به پاهای او افتاد و گفت:
«سرورم، اگر اینجا بودی برادرم نمیمرد.» اشک از چشمان عیسی سرازیر شد. پس یهودیان گفتند: «بنگرید چقدر او را دوست میداشت!» سپس عیسی، باز در حالی که برآشفته بود، بر سر قبر آمد. قبر، غاری بود که بر دهانهاش سنگی نهاده بودند. فرمود: «سنگ را بردارید.»
مارتا که خواهرِ ایلعازر بود، گفت: «سرورم، اکنون دیگر بوی ناخوش میدهد، زیرا چهار روز گذشته است.»
عیسی به او گفت: «مگر تو را نگفتم که اگر ایمان آوری، جلال خدا را خواهی دید؟» پس سنگ را برداشتند. آنگاه عیسی به بالا نگریست و گفت: «پدر، تو را شکر میگویم که مرا شنیدی. این را گفت و سپس به بانگ بلند ندا در داد: «ایلعازَر، بیرون بیا!» پس آن مرده، دست و پا در کفن بسته و دستمالی گِرد صورت پیچیده، بیرون آمد. عیسی به ایشان گفت: «او را باز کنید و بگذارید برود.»
آیا خدا امروزه هم با ما صحبت می کند؟
کتاب مقدس می گوید که خدا امروزه هم با مردم سخن می گوید ( خروج 2 : 14، یوشع 1: 1، داوران 6 : 18، 1 سموئیل 3 : 11، 2 سموئیل 2 : 1، ایوب 40 : 1، اشعیا 7 : 3، ارمیا 1 : 7، اعمال 8 : 26 و 9: 15 – این فقط نمونة کوچکی است).
دلیلی در کتاب مقدس وجود ندارد که بگوید خدا امروزه نمی تواند با مردم بطور قابل شنیدن صحبت کند. باید بیاد داشته باشیم که صدها باری که کتاب مقدس صحبت کردن خدا را ثبت کرده است در طی 4000 سال در تاریخ بوده. اینکه خدا بطور قابل شنیدن با گوش ما صحبت کند امری استثنایی است و قانون نیست. حتی در نوشته های کتاب مقدس که دربارة صحبت کردن خدا ست، همیشه واضح نیست که آیا با کلمات قابل شنیدن بوده و یا با صدایی درون قلب شخص و یا با تاثیر روی فکر او.
خدا امروزه هم با مردم صحبت می کند. خدا اول از همه بوسیلة کلامش صحبت می کند (2 تیموتاوس 3 : 16-17). اشعیا 55 : 11 به ما می گوید: “همچنان کلام من که از دهانم صادر گردد خواهد بود. نزد من بی ثمر نخواهد برگشت، بلکه آنچه را که خواستم بجا خواهد آورد و برای آنچه آنرا فرستادم کامران خواهد گردید.”
کتاب مقدس کلام خدا را ثبت می کند، هر چیزی که ما باید بدانیم تا نجات بیابیم و زندگی مسیحی داشته باشیم. دوم پطرس 1 : 3 می گوید “چنانکه قوت الهیة او همة چیزهایی را که برای حیات و دینداری لازم است بما عنایت فرموده است بمعرفت او که ما را بجلال و فضیلت خود دعوت نموده”.
دوم خدا از طریق القاء، وقایع، و افکار صحبت می کند. خدا به ما کمک می کند که از طریق وجدانمان درست را از غلط تشخیص دهیم (1 تیموتاوس 1: 5 ، 1 پطرس 3 : 16). خدا در حال تبدیل کردن فکر ما و شبیه کردن آن به فکر خودش است (رومیان 12 : 2). خدا اجازه می دهد که چیزهایی در زندگی ما اتفاق بیفتد که ما را هدایت، عوض، و کمک کند تا در روح رشد کنیم (یعقوب 1 : 2-5، عبرانیان 12 : 5-12). اول پطرس 1 : 6-7 به ما یاد آوری می کند که “و در آن وجد می نمایید هر چند در حال اندکی از راه ضرورت در تجربه های گوناگون محزون شده اید. تا آزمایش ایمان شما که از طلای فانی با آزموده شدن در آنش گرانبهاتر است برای تسبیح و جلال و اکرام یافت شود در حین ظهور عیسی مسیح.”
بالاخره خدا ممکن است بصورت قابل شنیدن با ما صحبت کند. اگر کسی ادعا می کند که خدا با او حرف زده، همیشه باید آنچه گفته می شود با کتاب مقدس مقایسه گردد. اگر خدا امروزه صحبت کند، کلام او باید با کلامش در کتاب مقدس مطابقت داشته باشد (2 تیموتاوس 3: 16-17). خدا خودش را نقض نمی کند و حرفهای او با هم تناقض ندارند.
گناه
گناه فقط انجام كارهاى نادرست نیست! گناه اصولاً جدایى و دورى از خدا می باشد.گناه اصولا جدایى و دورى از خدا و شامل تمام چیزهایى است كه بر خلاف اراده مقدس خدا باشد . گناه فقط شامل كارهای شریرانه نیست بلكه غرور، حسادت، نفرت و افكار شهوانى نیز گناه محسوب می شوند! عیسى مسیح فرمود كه دو حكم اعظم خدا این است كه خداى خود را با تمامى قلب خود محبت نماییم و همسایه خود را چون خویشتن محبت كنیم (مرقس۱۲:۲۹-۳۳).
این دو حكم احكام اصلى خدا می باشند و به همین دلیل قصور در محبت كامل خدا از طرف ما و همچنین قصور در محبت كامل نسبت به دیگران بزرگترین گناه بشمار می رود. آیا كسى یافت می شود كه این احكام را بطور كامل اجرا كرده باشد؟ خیر، تمام مردم این احكام را شكسته اند غیر از عیسى مسیح كه كاملا بیگناه بود. او زندگی كاملى داشت. این همان زندگى كاملى است كه خدا انتظار دارد ما هم داشته باشیم. دستور او این است: ” پس شما كامل باشید چنانكه پدر شما كه در آسمان است كامل است “شخصى كه گرفتار مرض گناه است احتیاجش با شریعت و قوانین و دستورات نیكوى اخلاقى و امر و نهى براورده نمی شود.
ولى ما انسانهاى گناهكار كه قلبهاى ما پر از شرارت است چگونه می توانیم آنطور كه خدا دستور داده است خوب و بیگناه باشیم؟ شخصى كه سرطان داشته باشد احتیاجى به شنیدن نصیحت در مورد قوانین بهداشتى ندارد. آنچه احتیاج دارد عبارت است از دكتر ماهر و حاذقى كه قادر باشد او را درمان کند.همچنین شخصى كه گرفتار مرض گناه است احتیاجش با شریعت و قوانین و دستورات نیكوى اخلاقى و امر و نهى براورده نمی شود بلكه به یك پزشك روحانى احتیاج دارد كه قادر باشد او را دگرگون ساخته و در او فكر و قلب و اراده جدیدى بیافریند و نیرویى به او ببخشد كه بتواند آنچه را خدا از او می خواهد انجام دهد، و در نتیجه شفا یابد.بدیهی است كه انسانیت نیاز به شفیع، ناجی و خدای زنده و حقیقی دارد. و آن عیسی مسیح پسر خدا است که برای نجات و شفای ما فدیه گشت.
پیدایش فصل ۲۰
ابراهیم و ابی ملک
ابراهیم از ممری كوچ كرد و به جنوب كنعان رفت و در محلی بین قادش و شور ساكن شد. مدّتی بعد، وقتیکه در جرار ساكن بودند، او دربارهٔ زن خود سارا، گفت: «او خواهر من است.» بنابراین ابیملک سلطان جرار فرستاد تا سارا را برای او بیاورند. یک شب خدا در رؤیا به ابیملک ظاهر شد و فرمود: «تو خواهی مرد، زیرا این زنی كه گرفتهای شوهر دارد.» ابیملک هنوز با سارا همخواب نشده بود. پس گفت: «ای خداوند، من بیگناهم آیا من و مردمانم را نابود میكنی؟ ابراهیم خودش گفت كه این زن خواهر اوست و آن زن هم همین را گفت. من این كار را از روی سادگی كردهام و گناهی مرتكب نشدهام.» خدا در رؤیا به او جواب داد: «بله، من میدانم كه تو از روی صداقت و سادگی اینكار را كردهای و به همین دلیل تو را از گناه حفظ كردم و نگذاشتم به او نزدیک شوی. امّا اکنون، این زن را به نزد شوهرش بفرست. او یک نبی است، برای تو دعا خواهد كرد و تو نخواهی مرد. امّا اگر تو زن را پس ندهی، تو و تمام مردمانت هلاک خواهید شد.» صبح روز بعد ابیملک تمام درباریان را صدا كرد و برای آنها تعریف كرد كه چه اتّفاقی افتاده است. همهٔ آنها ترسیدند. پس ابیملک ابراهیم را صدا كرد و از او پرسید: «این چهكاری بود كه با ما كردی؟ من به تو چه بدی كردهام كه تو این بلا را بر سر من و سرزمین من آوردی؟ هیچكس چنین كاری كه تو با من كردی، نمیكرد. تو چرا اینكار را كردی؟» ابراهیم جواب داد: «من فكر كردم در اینجا كسی از خدا نمیترسد و مرا خواهند كشت تا زن مرا بگیرند. در حقیقت او خواهر من هم هست. او دختر پدر من است ولی دختر مادرم نیست و من با او ازدواج كردهام. پس وقتی خدا مرا از خانهٔ پدریام به سرزمین بیگانه فرستاد، من به زنم گفتم: ‘تو میتوانی لطف خود را به من اینطور نشان بدهی كه به همه بگویی او برادر من است.’» بعد از این ابیملک سارا را به ابراهیم پس داد و علاوهبر آن گوسفندان و گاوان و بُزها و غلامان بسیاری به او بخشید. همچنین به ابراهیم گفت: «تمام این سرزمین مال من است. در هرجای آن كه میخواهی اقامت كن.» او به سارا گفت: «من به نشانهٔ اینكه تو بیگناه هستی، هزار تکهٔ نقره به برادرت میدهم تا همه بدانند كه تو هیچكار خلافی نكردهای.» به خاطر آنچه برای سارا، زن ابراهیم اتّفاق افتاده بود، خداوند تمام زنان اهل خانهٔ ابیملک را نازا كرده بود. بنابراین ابراهیم برای ابیملک دعا كرد و خدا، او را شفا بخشید. همچنین خدا، زن ابیملک و كنیزان او را شفا داد و آنها توانستند صاحب فرزندان شوند.
پیدایش 20:1 – 18 TPV
کوروش درکتاب مقدس
1. تواریخ فصل سی و شش آیه بیست و دو
و در سال اولِ کورش، پادشاه فارس، تا کلام خداوند به زبان ارمیا کامل شود، خداوند روح کورش، پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را نیز مرقوم داشت.
2. تواریخ فصل سی و شش آیه بیست و سه
کورش، پادشاه فارس چنین میفرماید: یهوه خدای آسمانها، تمامی ممالک زمین را به من داده است و او مرا امر فرمود که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم. پس کیست از شما از تمامی قوم او؟ یهوه خدایش همراهش باشد و برود.
3. عزرا فصل یک آیه یک
و در سال اوّل کورش، پادشاه فارس تا کلام خداوند به زبان ارمیا کامل شود، خداوند روح کورش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را نیز مرقوم داشت و گفت.
4. عزرا فصل یک آیه دو
کورش پادشاه فارس چنین میفرماید: یهوه خدای آسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهودا است، بنا نمایم.
5. عزرا فصل یک آیه هفت
و کورش پادشاه ظروف خانه خداوند را که نبوکدنصر (بخت النصر) آنها را از اورشلیم آورده و در خانه خدایان خود گذاشته بود، بیرون آورد.
6. عزرا فصل یک آیه هشت
و کورش پادشاه فارس، آنها را از دست مِتْرَدات، خزانهدار خود بیرون آورده، به شیشَبصَّر رئیس یهودیان شمرد.
7. عزرا فصل سه آیه هفت
و به حَجّاران و نجّاران نقره دادند و به اهل صیدون و صور مأکولات و مشروبات و روغن (دادند) تا چوب سرو آزاد از لُبْنان از دریا به یافا، برحسب امری که کورش پادشاه فارس، به ایشان داده بود بیاورند.
8. عزرا فصل چهار آیه سه
اما زربّابل و یشوع و سایر رؤسای آبای اسرائیل به ایشان گفتند: (شما را با ما در بنا كردن خانه خدای ما كاری نیست، بلكه ما تنها آن را برای یهوه، خدای اسرائیل چنانکه کورش پادشاه، سلطان فارس به ما امر فرموده است، آن را بنا خواهیم نمود)
9. عزرا فصل چهار آیه پنج
و به ضدّ ایشان مدبّران اجیر ساختند که در تمام ایام کورش پادشاه فارس، تا سلطنت داریوش، پادشاه فارس قصد ایشان را باطل ساختند.
10. عزرا فصل پنج آیه سیزده
اما در سال اوّل کورش پادشاه بابل، همین کورش پادشاه امر فرمود که این خانه خدا را بنا نمایند.
11. عزرا فصل پنج آیه چهارده
و نیز ظروف طلا و نقره خانه خدا که نبوکدنصّر آنها را از هیکل اورشلیم گرفته وبه هیکل بابل آورده بود، کورش پادشاه آنها را از هیکل بابل بیرون آورد و به شیشبصّر نامی که او را والی ساخته بود، تسلیم نمود.
12. عزرا فصل پنج آیه هفده
پس الا´ن اگر پادشاه مصلحت داند، در خزانه پادشاه که در بابل است تفحّص کنند که آیا چنین است یا نه که فرمانی از کورش پادشاه صادر شده بود که این خانه خدا در اورشلیم بنا شود و پادشاه مَرضی خود را در این امر نزد ما بفرستد.
13. عزرا فصل شش آیه سه
در سال اوّل کورش پادشاه، همین کورش پادشاه درباره خانه خدا در اورشلیم فرمان داد که آن خانهای که قربانیها در آن میگذرانیدند، بنا شود و بنیادش تعمیر گردد و بلندیاش شصت ذراع و عرضش شصت ذراع باشد.
14. عزرا فصل شش آیه چهارده
و مشایخ یهود به بنا نمودن مشغول شدند و برحسب نبوّت حجّی نبی و زکریا ابن عدّو کار را پیش بردند و برحسب حکم خدای اسرائیل و فرمان کورش و داریوش و اَرتَحشَستا، پادشاهان فارس آن را بنا نموده، به انجام رسانیدند.
15. اشعیا فصل چهل و چهار آیه بیست و هشت
و درباره کورش میگوید که او شبان من است و تمامی مسرّت مرا به اتمام خواهد رسانید و درباره اورشلیم میگوید بنا خواهد شد و درباره هیکل که بنیاد تو نهاده خواهد گشت.
16. اشعیا فصل چهل و پنج آیه یک
خداوند به مسیح خویش یعنی به کورش که: دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امّتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازهها دیگر بسته نشود چنین میگوید.
17. دانیال فصل یک آیه بیست و یک
و دانیال بود تا سال اول کورش پادشاه.
18. دانیال فصل شش آیه بیست و هشت
پس این دانیال در سلطنت داریوش و در سلطنت کورش فارسی فیروز میبود.
19. دانیال فصل ده آیه یک
در سال سوم کورش پادشاه فارس، امری بر دانیال که به بَلْطَشَصَّر مسمّی بود کشف گردید و آن امر صحیح و مشقّت عظیمی بود. پس امر را فهمید و رؤیا را دانست.
اعتقادنامه نیقیه چیست؟
قسمت دوم
اعتقادنامهٔ نیقیه
ما ایمان داریم به یک خدا، پدر قادرمطلق،
آفرینندهٔ آسمان و زمین و همهٔ چیزهای دیدنی و نادیدنی پیدا و ناپیدا.
و ایمان داریم به یک خداوند، عیسای مسیح،
پسر یگانهٔ خدا، مولودِ ازلی از پدر،
نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی،
مولود و نه مخلوق، که او را با پدر یک ذات است.
همه چیز بهواسطهٔ او آفریده شد؛
او بهخاطر ما آدمیان و برای نجات ما از آسمان نزول کرد،
و به واسطهٔ روحالقدس از مریم باکره جسم گرفت و انسان شد.
رنج کشیده و مدفون گشت، و روز سوم بر حسب کتب مقدس از مردگان برخاست؛
و به آسمانها صعود کرد و به دست راست پدر نشسته است،
و بار دیگر با جلال میآید تا زندگان و مردگان را داوری کند
و سلطنت او را پایانی نخواهد بود.
و ایمان داریم به روحالقدس، خداوند و بخشندهٔ حیات،
که از پدر (و از پسر) صادر میگردد،
و با پدر و با پسر پرستیده میشود و جلال مییابد،
و به واسطهٔ انبیا سخن گفته است.
و ایمان داریم به یک کلیسایِ جامع و مقدس که کلیسای رسولان است.
و به یک تعمید برای آمرزش گناهان اذعان داریم
و رستاخیز مردگان و حیات عالم آینده را انتظار میکشیم.
آمین
اعتقادنامهٔ نیقیه چیست؟
قسمت اول
اعتقادنامه سندی است که در آن اصول اعتقادات کلیسایی به شکلی کلی مطرح میشود. اعتقادنامه نیقیه نخستین سندی است در تاریخ کلیسا که در آن معتقدات مسیحی درج شده است.
کلیسای اولیه از الهیات سیستماتیک برخوردار نبود، یعنی اصول اعتقادیاش هنوز مدون و منظم نشده بود، زیرا اولاً اکثر تعالیم آن به شکل شفاهی منتقل شده بود، و ثانیاً کتابمقدس نیز این اصول را به صورت پراکنده ارائه میکرد. همچنین نباید از نظر دور داشت که کلیسا در بخشهای عمدهای از سه قرن اول درگیر جفاها و آزارهای شدید بود و مجال این را نمییافت تا اصول اعتقادی خود را به صورت سیستماتیک تدوین کند. مسائل مهمی همچون رابطه خدای پدر و پسر او عیسی مسیح، شخصیت و طبیعت روحالقدس، رابطه طبیعت الهی و انسانی مسیح، و نظایر آن هنوز به طور دقیق مشخص نشده بود.
اما قرن چهارم میرفت تا فصل جدیدی در تاریخ کلیسا آغاز کند. کنستانتین، امپراطور روم، در سال ۳۱۲ به مسیحیت گروید. پس از مدتی مسیحیت در این امپراطوری رسمیت یافت. جفاها جای خود را به آرامشی نسبی داد. این امر موقعیت را آماده کرد تا کلیسا به امور داخلی خود بپردازد. در چنین وضعیت تثبیتشدهای بود که کمکم برخی از سؤالات اعتقادی خود را پررنگتر از گذشته نمایان ساختند. مشکل از رابطه مسیح با خدای پدر شروع شد.
آریوس، یکی از کشیشان ارشد اسکندریه (مصر) در سال ۳۱۹ میلادی شروع کرد به تعلیم دادن این که پسر خدا وجودی ازلی نبوده و خدای پدر او را از نیستی خلق کرده است. به این ترتیب، مسیح مخلوق خدا است. پسر، ابزاری بود در دست خدای پدر برای آفریدن عالم هستی.
نظرات آریوس طرفدارانی پیدا کرد و چیزی نگذشت که اختلاف نظر میان اسقفان بالا گرفت، طوری که امپراطور کنستانتین احساس خطر کرد که مبادا این اختلاف عقیدتی موجب بروز اختلال در امور سیاسی گردد. از این رو، دستور داد تا شورایی متشکل از همه اسقفان سراسر جهان تشکیل گردد. این شورا به سال ۳۲۵ میلادی در شهر نیقیه (واقع در ترکیه امروزی) برگزار شد. این نخستین شورای بینالکلیسایی به شمار میرود. در این شورا اعتقاد به تثلیث، الوهیت مسیح و برابری ذات او با پدر به عنوان عقیده درست به کرسی نشست و رسمیت یافت. متن این اعتقادنامه بر اساس اعتقادنامهای تنظیم شد که به رسولان نسبت داده میشد.
اما مناقشه بر سر الوهیت مسیح کماکان ادامه یافت، زیرا متن اعتقادنامه در این زمینه فاقد صراحت لازم بود. لذا در سال ۳۸۱ میلادی شورای دیگری در شهر قسطنطنیه (استانبول امروزی) تشکیل شد که دومین شورای بینالکلیسایی بود. در این شورا اعتقادنامه نیقیه بسط داده شد و در آن رابطه پسر با پدر و ذات الهی او بهصراحت تأیید شد. از آن زمان به بعد، این اعتقادنامه ملاک مسیحیت راستدین به شمار میآید. عنوان درست آن اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه میباشد که گاه بهصورت مخفف اعتقادنامه نیقیه خوانده میشود.
همان گونه که مشاهده میشود، اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه شامل چهار بند است که با عبارت ”ما ایمان داریم“ آغاز میشود. بند اول در باره خدای پدر است. بند دوم که طولانیترین بند اعتقادنامه است، به شخصیت و کار مسیح میپردازد. بند سوم نیز در باره الوهیت روحالقدس و کار او مربوط میشود. بند چهارم به چند اعتقاد مهم دیگر میپردازد. از ترکیب این اعتقادنامه نتیجه میشود که آن اعتقادنامهای است مبتنی بر تثلیث.
عبارت «و از پسر» که در پرانتز () قرار گرفته است، بعد از شورای اول قسطنطنیه به متن اضافه شد و اختلافی را بین کلیسای شرق و غرب سبب شد.
میتوان گفت که اعتقادنامه نیقیه-قسطنطنیه نخستین سند الهیات سیستماتیک مسیحی است.
آیا انجیل برنابا، یک انجیل واقعی است؟
فسمت هشتم و آخر
تناقض با اسلام
10- در این انجیل ذکر شده که پیش از روز آخر، پانزده روز ویرانی قدم به قدم وجود خواهد داشت (برنابا، فصل ۵۳). همچنین ذکر میکند که در روز سیزدهم، آسمانها همچون طوماری پیچیده خواهد شد و هر موجود زندهای خواهد مرد. همه اینها در تناقضی آشکار با قرآن قرار دارد که تعلیم میهد که انسان تا به روز آخر زنده خواهد بود (سوره ۸۰: ۳۳-۳۷). در قرآن، هیچ جا به مرگ فرشتگان مقدس اشاره نشده، بلکه تصریح شده که آنان کماکان به انجام وظیفه ادامه خواهند داد (سوره ۶۹: ۱۵-۱۷).
11- در این انجیل ادعا شده که عیسی گفته که مرد باید به یک زن اکتفا کند، حال آنکه قرآن اختیار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است (سوره ۴: ۳؛ برنابا فصل ۱۱۵)
12-در فصلهای ۳۲، ۶۶ و ۶۷ این انجیل، از قول عیسی آمده که زکات و قربانی جزء احکام الهی نیست، بلکه سنت ابداعی بشر است. بهعبارت دیگر، این انجیل منکر این است که خدا قربانیهای سوختنی را در تورات امر کرده بوده است. اما قرآن تأئید میکند که خدا به بنی اسرائیل امر کرد تا قربانی تقدیم کنند (قرآن، سوره ۲: ۶۷-۷۲؛ کتابمقدس، اعداد ۱۹: ۱-۱۰). آشکار است که این دو منبع (یعنی قرآن و انجیل برنابا) اعتقاد واحدی را در خصوص مصلوب شدن عیسی بیان میدارند، اما در مورد تعالیم دیگر، اتفاق نظر اندکی میان آنها وجود دارد.
نتیجه این مقاله
در این مقاله، نشان دادیم که تاریخچه و اصالتی که مسلمانان به انجیل برنابا نسبت میدهند فاقد اعتبار است. شواهد تاریخی و شواهد موجود در خود کتاب نشان میدهند که این کتاب نمیتوانسته زودتر از قرن چهاردهم میلادی نوشته شده باشد. نویسنده آن نمیتواند برنابای مذکور در عهدجدید باشد. این کتاب مملو از اشتباه و تناقض است و عمده مطالب آن با معتقدات اسلامی تناقض دارد.
انجیل برنابا بهترین نمونه از نتیجه کار نقد تاریخی و ادبی است. وقتی به تمام اشتباهات و فقدان انسجام موجود در آن دقت میکنیم، به این نتیجه میرسیم که این انجیل اثر دست ”برنابای دروغین“ است که هرگز شاگرد عیسی در قرن اول نبوده و هیچگاه در سرزمینی نزیسته که عیسی در آن میزیست و تعلیم میداد