هارون و ناداب و ابیهو و العازار و ایتامار، پسران هارون.
2 و رختهای مقدس برای برادرت، هارون، بجهت عزت و زینت بساز.
3 و تو به جمیع دانادلانی كه ایشان را به روح حكمت پر ساختهام، بگو كه رختهای هارون را بسازند برای تقدیس كردن او تا برای من كهانت كند.
4 و رختهایی كه میسازند این است: سینهبند و ایفود و ردا و پیراهن مُطَرَّز و عمامه و كمربند. این رختهای مقدس را برای برادرت هارون و پسرانش بسازند تا بجهت من كهانت كنند.
5 و ایشان طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك را بگیرند.
6 « و ایفود را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتانِ نازكِ تابیده شده، از صنعت نساج ماهر بسازند.
7 و دو كتفش را بر دو كنارهاش بپیوندند تا پیوسته شود.
8 و زُنّار ایفود كه برآن است، از همان صنعت و از همان پارچه باشد، یعنی از طلاو لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده.
9 و دو سنگ جزع بگیر و نامهای بنیاسرائیل را بر آنها نقش كن.
10 شش نام ایشان را بر یك سنگ و شش نام باقی ایشان را بر سنگ دیگر موافق تولد ایشان.
11 از صنعتِ نقاشِ سنگ مثل نقش خاتم نامهای بنیاسرائیل را بر هر دو سنگ نقش نما و آنها را در طوقهای طلا نصب كن.
12 و آن دو سنگ را بر كتفهای ایفود بگذار تا سنگهای یادگاری برای بنیاسرائیل باشد، و هارون نامهای ایشان را بر دو كتف خود، بحضور خداوند برای یادگاری بردارد.
13 و دو طوق از طلا بساز.
14 و دو زنجیر از طلای خالص بساز مثل طناب بهم پیچیده شده، و آن دو زنجیر بهم پیچیده شده را در طوقها بگذار.
15 « و سینهبند عدالت را از صنعت نساج ماهر، موافق كار ایفود بساز و آن را از طلا و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده بساز.
16 و مربع و دولا باشد، طولش یك وجب و عرضش یك وجب.
17 و آن را به ترصیع سنگها، یعنی به چهار رسته از سنگها مرصع كن كه رستۀ اول عقیق احمر و یاقوت اصفر و زمرد باشد،
18 و رستۀ دوم بهرمان و یاقوت كبود و عقیق سفید،
19 و رستۀ سوم عین الهر و یشم و جمشت،
20 و رستۀ چهارم زبرجد و جزع و یشب. و آنها در رستههای خود با طلا نشانده شود.
21 و سنگها موافق نامهای بنیاسرائیل مطابق اسامی ایشان، دوازده باشد، مثل نقش خاتم، و هر یك برای دوازده سبط موافق اسمش باشد.
22 و بر سینهبند، زنجیرهای بهم پیچیده شده، مثل طناب از طلای خالص بساز.
23 و بر سینهبند، دو حلقه از طلا بساز و آن دو حلقه را بر دو طرف سینهبند بگذار.
24 و آن دو زنجیر طلا را بر آن دو حلقهای كه برسر سینهبند است بگذار.
25 و دو سر دیگر آن دو زنجیر را در آن دو طوق ببند و بر دو كتف ایفود بطرف پیش بگذار.
26 و دو حلقۀ زرین بساز و آنها را بر دو سر سینهبند، به كنار آن كه بطرف اندرون ایفود است، بگذار.
27 و دو حلقۀ دیگر زرین بساز و آنها را بر دو كتف ایفود از پایین بجانب پیش، در برابر پیوستگی آن، بر زبر زنار ایفود بگذار.
28 و سینهبند را به حلقههایش بر حلقههای ایفود به نوار لاجورد ببندند تا بالای زنار ایفود باشد و تا سینهبند از ایفود جدا نشود.
29 و هارون نامهای بنیاسرائیل را بر سینهبند عدالت بر دل خود، وقتی كه به قدس داخل شود، به حضور خداوند بجهت یادگاری دائماً بردارد.
30 و اوریم و تُمّیم را در سینهبند عدالت بگذار تا بر دل هارون باشد، وقتی كه به حضور خداوند بیاید، و عدالت بنیاسرائیل را بر دل خود بحضور خداوند دائماً متحمل شود.
31 « و ردای ایفود را تماماً از لاجورد بساز.
32 و شكافی برای سر، در وسطش باشد. و حاشیۀ گرداگرد شكافش از كار نساج مثل گریبان زره، تا دریده نشود.
33 و در دامنش، انارها بساز از لاجورد و ارغوان و قرمز، گرداگرد دامنش، و زنگولههای زرین در میان آنها به هر طرف.
34 زنگولۀ زرین و اناری و زنگولۀ زرین و اناری گرداگرد دامن ردا.
35 و در بر هارون باشد، هنگامی كه خدمت میكند، تا آواز آنها شنیده شود، هنگامی كه در قدس بحضور خداوند داخل میشود و هنگامی كه بیرون میآید تا نمیرد.
36 و تُنكهای از طلای خالص بساز و بر آن مثل نقش خاتم قدوسیت برای یهوه نقش كن.
37 و آن را بهنوار لاجوردی ببند تا بر عمامه باشد، بر پیشانی عمامه خواهد بود.
38 و بر پیشانی هارون باشد تا هارون گناه موقوفاتی كه بنیاسرائیل وقف مینمایند، در همۀ هدایای مقدس ایشان متحمل شود. و آن دائماً بر پیشانی او باشد تا بحضور خداوند مقبول شوند.
39 و پیراهن كتان نازك را بباف و عمامهای از كتان نازك بساز و كمربندی از صنعت طراز بساز.
40 و برای پسران هارون پیراهنها بساز و بجهت ایشان كمربندها بساز و برای ایشان عمامهها بساز بجهت عزت و زینت.
41 و برادر خود هارون و پسرانش را همراه او به آنها آراسته كن، و ایشان را مسح كن و ایشان را تخصیص و تقدیس نما تا برای من كهانت كنند.
42 و زیر جامههای كتان برای ستر عورت ایشان بساز كه از كمر تا ران برسد،
43 و بر هارون و پسرانش باشد، هنگامیكه به خیمۀ اجتماع داخل شوند یا نزد مذبح آیند تا در قدس خدمت نمایند، مبادا متحمل گناه شوند و بمیرند. این برای وی و بعد از او برای ذریتش فریضۀ ابدی است.
بایگانی برچسب: s
خروج فصل 27
مذبح را از چوب شطیم بساز،طولش پنج ذراع و عرضش پنج ذراع. و مذبح مربع باشد. و بلندیاش سه ذراع.
2 و شاخههایش را بر چهار گوشهاش بساز و شاخههایش از همان باشد و آن را به برنج بپوشان.
3 و لگنهایش را برای برداشتن خاكسترش بساز. و خاك اندازهایش و جامهایش و چنگالهایش و مِجْمَرهایش و همۀ اسبابش را از برنج بساز.
4 و برایش آتشدانی مشبك برنجین بساز و بر آن شبكه چهار حلقۀ برنجین بر چهار گوشهاش بساز.
5 و آن را در زیر، كنار مذبح بگذار تا شبكه به نصف مذبح برسد.
6 و دو عصا برای مذبح بساز. عصاها از چوب شطیم باشد و آنها را به برنج بپوشان.
7 و عصاها را در حلقهها بگذرانند، و عصاها بر هر دو طرف مذبح باشد تا آن را بردارند.
8 و آن را مُجَوَّف از تختهها بساز، همچنانكه در كوه به تو نشان داده شد، به این طور ساخته شود.
9 « و صحن مسكن را بساز به طرف جنوب به سمت یمانی. پردههای صحن از كتان نازك تابیده شده باشد، و طولش صد ذراع به یك طرف.
10 و ستونهایش بیست و پایههای آنها بیست، از برنج باشد و قلابهای ستونها و پشتبندهای آنها از نقره باشد.
11 و همچنین به طرف شمال، در طولش پردهها باشد كه طول آنها صد ذراع باشد و بیست ستون آن و بیست پایۀ آنها از برنج باشد و قلابهای ستونها و پشت بندهای آنها از نقره باشد.
12 و برای عرض صحن به سمت مغرب، پردههای پنجاه ذراعی باشد. و ستونهای آنها ده و پایههای آنها ده.
13 و عرض صحن به جانب مشرق از سمت طلوع پنجاه ذراع باشد.
14 و پردههای یك طرفِ دروازه، پانزده ذراع و ستونهای آنها سه و پایههای آنها سه.
15 و پردههای طرف دیگر پانزده ذراعی و ستونهای آنها سه و پایههای آنها سه.
16 و برای دروازۀ صحن، پردۀ بیست ذراعی از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده از صنعت طراز باشد. و ستونهایش چهار و پایههایش چهار.
17 همۀ ستونهای گرداگرد صحن با پشتبندهای نقره پیوسته شود، و قلابهای آنها از نقره و پایههای آنها از برنج باشد.
18 طول صحن صد ذراع، و عرضش در هر جا پنجاه ذراع، و بلندیاش پنج ذراع از كتان نازك تابیده شده، و پایههایش از برنج باشد.
19 و همۀ اسباب مسكنبرای هر خدمتی، و همۀ میخهایش، و همۀ میخهای صحن از برنج باشد.
20 « و تو بنیاسرائیل را امر فرما كه روغن زیتون مصفی و كوبیده شده برای روشنایی نزد تو بیاورند تا چراغها دائماً روشن شود.
21 در خیمۀ اجتماع، بیرون پردهای كه در برابر شهادت است، هارون و پسرانش از شام تا صبح، به حضور خداوند آن را درست كنند. و این برای بنیاسرائیل نسلاً بعد نسل فریضۀ ابدی باشد.
خروج فصل 27
مذبح را از چوب شطیم بساز،طولش پنج ذراع و عرضش پنج ذراع. و مذبح مربع باشد. و بلندیاش سه ذراع.
2 و شاخههایش را بر چهار گوشهاش بساز و شاخههایش از همان باشد و آن را به برنج بپوشان.
3 و لگنهایش را برای برداشتن خاكسترش بساز. و خاك اندازهایش و جامهایش و چنگالهایش و مِجْمَرهایش و همۀ اسبابش را از برنج بساز.
4 و برایش آتشدانی مشبك برنجین بساز و بر آن شبكه چهار حلقۀ برنجین بر چهار گوشهاش بساز.
5 و آن را در زیر، كنار مذبح بگذار تا شبكه به نصف مذبح برسد.
6 و دو عصا برای مذبح بساز. عصاها از چوب شطیم باشد و آنها را به برنج بپوشان.
7 و عصاها را در حلقهها بگذرانند، و عصاها بر هر دو طرف مذبح باشد تا آن را بردارند.
8 و آن را مُجَوَّف از تختهها بساز، همچنانكه در كوه به تو نشان داده شد، به این طور ساخته شود.
9 « و صحن مسكن را بساز به طرف جنوب به سمت یمانی. پردههای صحن از كتان نازك تابیده شده باشد، و طولش صد ذراع به یك طرف.
10 و ستونهایش بیست و پایههای آنها بیست، از برنج باشد و قلابهای ستونها و پشتبندهای آنها از نقره باشد.
11 و همچنین به طرف شمال، در طولش پردهها باشد كه طول آنها صد ذراع باشد و بیست ستون آن و بیست پایۀ آنها از برنج باشد و قلابهای ستونها و پشت بندهای آنها از نقره باشد.
12 و برای عرض صحن به سمت مغرب، پردههای پنجاه ذراعی باشد. و ستونهای آنها ده و پایههای آنها ده.
13 و عرض صحن به جانب مشرق از سمت طلوع پنجاه ذراع باشد.
14 و پردههای یك طرفِ دروازه، پانزده ذراع و ستونهای آنها سه و پایههای آنها سه.
15 و پردههای طرف دیگر پانزده ذراعی و ستونهای آنها سه و پایههای آنها سه.
16 و برای دروازۀ صحن، پردۀ بیست ذراعی از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده از صنعت طراز باشد. و ستونهایش چهار و پایههایش چهار.
17 همۀ ستونهای گرداگرد صحن با پشتبندهای نقره پیوسته شود، و قلابهای آنها از نقره و پایههای آنها از برنج باشد.
18 طول صحن صد ذراع، و عرضش در هر جا پنجاه ذراع، و بلندیاش پنج ذراع از كتان نازك تابیده شده، و پایههایش از برنج باشد.
19 و همۀ اسباب مسكنبرای هر خدمتی، و همۀ میخهایش، و همۀ میخهای صحن از برنج باشد.
20 « و تو بنیاسرائیل را امر فرما كه روغن زیتون مصفی و كوبیده شده برای روشنایی نزد تو بیاورند تا چراغها دائماً روشن شود.
21 در خیمۀ اجتماع، بیرون پردهای كه در برابر شهادت است، هارون و پسرانش از شام تا صبح، به حضور خداوند آن را درست كنند. و این برای بنیاسرائیل نسلاً بعد نسل فریضۀ ابدی باشد.
خروج فصل 26
مسكن را از ده پردۀ كتان نازكتابیده، و لاجورد و ارغوان و قرمز بساز. با كروبیان از صنعت نساج ماهر آنها را ترتیب نما.
2 طول یك پرده بیست و هشت ذراع، و عرضیك پرده چهار ذراع، و همۀ پردهها را یك اندازه باشد.
3 پنج پرده با یكدیگر پیوسته باشد، و پنج پرده با یكدیگر پیوسته.
4 و مادگیهای لاجورد بر كنار هر پردهای بر لب پیوستگیاش بساز، و بر كنار پردۀ بیرونی در پیوستگی دوم چنین بساز.
5 پنجاه مادگی در یك پرده بساز، و پنجاه مادگی در كنار پردهای كه در پیوستگی دوم است بساز، به قسمی كه مادگیها مقابل یكدیگر باشد.
6 و پنجاه تكمۀ زرین بساز و پردهها را به تكمهها با یكدیگر پیوسته ساز، تا مسكن یك باشد.
7 و خیمۀ بالای مسكن را از پردههای پشم بز بساز، و برای آن یازده پرده درست كن.
8 طول یك پرده سی ذراع، و عرض یك پرده چهار ذراع، و اندازۀ هر یازده پرده یك باشد.
9 و پنج پرده را جدا و شش پرده را جدا، پیوسته ساز، و پردۀ ششم را پیش روی خیمه دولا كن.
10 و پنجاه مادگی بر كنار پردهای كه در پیوستگی بیرون است بساز، و پنجاه مادگی بر كنار پردهای كه در پیوستگی دوم است.
11 و پنجاه تكمۀ برنجین بساز، و تكمهها را در مادگیها بگذران، و خیمه را با هم پیوسته ساز تا یك باشد.
12 و زیادتی پردههای خیمه كه باقی باشد، یعنی نصف پرده كه زیاده است، از پشت خیمه آویزان شود.
13 و ذراعی از این طرف و ذراعی از آن طرف كه در طول پردههای خیمه زیاده باشد، بر طرفین مسكن از هر دو جانب آویزان شود تا آن را بپوشد.
14 و پوششی برای خیمه از پوست قوچ سرخ شده بساز، و پوششی از پوست خز بر زبر آن.
15 « و تختههای قایم از چوب شطیم برای مسكن بساز.
16 طول هر تخته ده ذراع، و عرض هر تخته یك ذراع و نیم.
17 و در هر تخته دو زبانه قرینۀ یكدیگر باشد، و همۀ تختههای مسكن راچنین بساز.
18 و تختهها برای مسكن بساز، یعنی بیست تخته از طرف جنوب به سمت یمانی.
19 و چهل پایۀ نقره در زیر آن بیست تخته بساز، یعنی دو پایه زیر یك تخته برای دو زبانهاش، و دو پایه زیر یك تخته برای دو زبانهاش.
20 و برای جانب دیگر مسكن، از طرف شمال بیست تخته باشد.
21 و چهل پایۀ نقرۀ آنها، یعنی دو پایه زیر یك تخته و دو پایه زیر تختۀ دیگر.
22 و برای مؤخر مسكن از جانب غربی شش تخته بساز.
23 و برای گوشههای مسكن در مؤخرش دو تخته بساز.
24 و از زیر وصل كرده شود، و تا بالا نیز در یك حلقه با هم پیوسته شود، و برای هر دو چنین بشود، در هر دو گوشه باشد.
25 و هشت تخته باشد و پایههای آنها از نقره شانزده پایه باشد، یعنی دو پایه زیر یك تخته و دو پایه زیر تختۀ دیگر.
26 « و پشتبندها از چوب شطیم بساز، پنج از برای تختههای یك طرف مسكن،
27 و پنج پشتبند برای تختههای طرف دیگر مسكن، و پنج پشتبند برای تختههای طرف مسكن در مؤخرش به سمت مغرب.
28 و پشت بند وسطی كه میان تختههاست، از این سر تا آن سر بگذرد.
29 و تختهها را به طلا بپوشان و حلقههای آنها را از طلا بساز تا خانههای پشتبندها باشد و پشتبندها را به طلا بپوشان.
30 « پس مسكن را برپا كن موافق نمونهای كه در كوه به تو نشان داده شد.
31 و حجابی از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده بساز، از صنعت نساج ماهر با كروبیان ساخته شود.
32 و آن را بر چهار ستون چوب شطیم پوشیده شدۀ به طلا بگذار، و قلابهای آنها از طلاباشد و بر چهار پایۀ نقره قایم شود.
33 و حجاب را زیر تكمهها آویزان كن، و تابوت شهادت را در آنجا به اندرون حجاب بیاور، و حجاب، قدس را برای شما از قدسالاقداس جدا خواهد كرد.
34 و تخت رحمت را بر تابوت شهادت در قدسالاقداس بگذار.
35 و خوان را بیرون حجاب و چراغدان را برابر خوان به طرف جنوبی مسكن بگذار، و خوان را به طرف شمالی آن برپا كن.
36 و پردهای برای دروازۀ مسكن از لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك تابیده شده از صنعت طراز بساز.
37 و برای پرده پنج ستون از چوب شطیم بساز، و آنها را به طلا بپوشان، و قلابهای آنها از طلا باشد، و برای آنها پنج پایۀ برنجین بریز.
خروج فصل 25
خداوند موسی را خطاب كرده،گفت:
2 «به بنیاسرائیل بگو كه برای منهدایا بیاورند؛ از هر كه به میلِ دل بیاورد، هدایای مرا بگیرید.
3 و این است هدایا كه از ایشان میگیرید: طلا و نقره و برنج،
4 و لاجورد و ارغوان و قرمز و كتان نازك و پشم بز،
5 و پوست قوچ سرخ شده و پوست خز و چوب شطیم،
6 و روغن برای چراغها، و ادویه برای روغن مسح، و برای بخور معطر،
7 و سنگهای عقیق و سنگهای مرصعی برای ایفود و سینه بند.
8 و مقامی و مَقدَسی برای من بسازند تا در میان ایشان ساكن شوم.
9 موافق هر آنچه به تو نشان دهم از نمونۀ مسكن و نمونۀ جمیع اسبابش، همچنین بسازید.
10 « و تابوتی از چوب شطیم بسازند كه طولش دو ذراع و نیم، و عرضش یك ذراع و نیم و بلندیش یك ذراع و نیم باشد.
11 و آن را به طلای خالص بپوشان. آن را از درون و بیرون بپوشان، و بر زبرش به هر طرف تاجی زرین بساز.
12 و برایش چهار حلقۀ زرین بریز، و آنها را بر چهار قایمهاش بگذار، دو حلقه بر یك طرفش و دو حلقه بر طرف دیگر.
13 و دو عصا از چوب شطیم بساز، و آنها را به طلا بپوشان.
14 و آن عصاها را در حلقههایی كه بر طرفین تابوت باشد بگذران، تا تابوت را به آنها بردارند.
15 و عصاها در حلقههای تابوت بماند و از آنها برداشته نشود.
16 و آن شهادتی را كه به تو میدهم، در تابوت بگذار.
17 و تخت رحمت را از طلای خالص بساز. طولش دو ذراع و نیم، و عرضش یك ذراع و نیم.
18 و دو كروبی از طلا بساز، آنها را ازچرخكاری از هر دو طرف تخت رحمت بساز.
19 و یك كروبی در این سر و كروبی دیگر در آن سر بساز. كروبیان را از تخت رحمت بر هر دو طرفش بساز.
20 و كروبیان بالهای خود را بر زِبَر آن پهن كنند، و تخت رحمت را به بالهای خود بپوشانند. و رویهای ایشان به سوی یكدیگر باشد، و رویهای كروبیان به طرف تخت رحمت باشد.
21 و تخت رحمت را بر روی تابوت بگذار و شهادتی را كه به تو میدهم در تابوت بنه.
22 و در آنجا با تو ملاقات خواهم كرد و از بالای تخت رحمت از میان دو كروبی كه بر تابوت شهادت میباشند، با تو سخن خواهم گفت، دربارۀ همۀ اموری كه بجهت بنیاسرائیل تو را امر خواهم فرمود.
23 « و خوانی از چوب شطیم بساز كه طولش دو ذراع، و عرضش یك ذراع، و بلندیش یك ذراع و نیم باشد.
24 و آن را به طلای خالص بپوشان، و تاجی از طلا به هر طرفش بساز.
25 و حاشیهای به قدر چهار انگشت به اطرافش بساز، و برای حاشیهاش تاجی زرین از هر طرف بساز.
26 و چهار حلقۀ زرین برایش بساز، و حلقهها را بر چهار گوشۀ چهار قایمهاش بگذار.
27 و حلقهها در برابر حاشیه باشد، تا خانهها باشد بجهت عصاها برای برداشتن خوان.
28 و عصاها را از چوب شطیم بساز، و آنها را به طلا بپوشان تا خوان را بدانها بردارند.
29 و صحنها و كاسهها و جامها و پیالههایش را كه به آنها هدایای ریختنی میریزند بساز، آنها را از طلای خالص بساز.
30 ونانِ تَقْدِمِه را بر خوان، همیشه به حضور من بگذار.
31 « و چراغدانی از طلای خالص بساز، و از چرخكاری چراغدان ساخته شود؛ قاعدهاش و پایهاش و پیالههایش و سیبهایش و گلهایش از همان باشد.
32 و شش شاخه از طرفینش بیرون آید، یعنی سه شاخۀ چراغدان از یك طرف و سه شاخۀ چراغدان از طرف دیگر.
33 سه پیالۀ بادامی با سیبی و گلی در یك شاخه و سه پیالۀ بادامی با سیبی و گلی در شاخۀ دیگر و هم چنین در شش شاخهای كه از چراغدان بیرون میآید.
34 و در چراغدان چهار پیالۀ بادامی با سیبها و گلهای آنها باشد.
35 و سیبی زیر دو شاخۀ آن و سیبی زیر دو شاخۀ آن و سیبی زیر دو شاخۀ آن بر شش شاخهای كه از چراغدان بیرون میآید.
36 و سیبها و شاخههایش از همان باشد، یعنی از یك چرخكاری طلای خالص.
37 و هفت چراغ برای آن بساز، و چراغهایش را بر بالای آن بگذار تا پیش روی آن را روشنایی دهند.
38 و گُلگیرها و سینیهایش از طلای خالص باشد.
39 خودش با همۀ اسبابش از یك وزنۀ طلای خالص ساخته شود.
40 و آگاه باش كه آنها را موافق نمونۀ آنها كه در كوه به تو نشان داده شد بسازی.
خروج فصل 23
بر باطل را انتشار مده، و با شریران همداستان مشو، كه شهادت دروغ دهی.
2 « پیروی بسیاری برای عمل بد مكن؛ و در مرافعه، محضِ متابعتِ كثیری، سخنی برای انحراف حق مگو.
3 و در مرافعۀ فقیر نیز طرفداری او منما.
4 « اگر گاو یا الاغ دشمن خود را یافتی كه گم شده باشد، البته آن را نزد او باز بیاور.
5 اگر الاغ دشمن خود را زیر بارش خوابیده یافتی، و از گشادن او روگردان هستی، البته آن را همراه او باید بگشایی.
6 « حق فقیر خود را در دعوی او منحرف مساز.
7 از امر دروغ اجتناب نما و بیگناه و صالح را به قتل مرسان زیرا كه ظالم را عادل نخواهم شمرد.
8 « و رشوت مخور زیرا كه رشوت بینایان را كور میكند و سخن صدّیقان را كج میسازد.
9 « و بر شخص غریب ظلم منما زیرا كه از دل غریبان خبر دارید، چونكه در زمین مصر غریب بودید.
10 « و شش سال مزرعۀ خود را بكار و محصولش را جمع كن،
11 لیكن در هفتمین آن را بگذار و ترك كن تا فقیران قوم تو از آن بخورند و آنچه از ایشان باقی ماند، حیوانات صحرا بخورند. همچنین با تاكستان و درختان زیتون خود عمل نما.
12 « شش روز به شغل خود بپرداز و در روز هفتمین آرام كن تا گاوت و الاغت آرام گیرند و پسر كنیزت و مهمانت استراحت كنند.
13 « و آنچه را به شما گفتهام، نگاه دارید و نام خدایان غیر را ذكر مكنید، از زبانت شنیده نشود.
14 « در هر سال سه مرتبه عید برای من نگاه دار.
15 عید فطیر را نگاه دار، و چنانكه تو را امر فرمودهام، هفت روز نان فطیر بخور در زمان معین در ماه اَبیب، زیرا كه در آن از مصر بیرون آمدی. و هیچ كس به حضور من تهی دست حاضر نشود.
16 و عید حصاد نوبر غلات خود را كه در مزرعه كاشتهای، و عید جمع را در آخر سال وقتی كه حاصل خود را از صحرا جمع كردهای.
17 در هر سال سه مرتبه همۀ ذكورانت به حضور خداوند یهوه حاضر شوند.
18 « خون قربانی مرا با نان خمیرمایهدار مگذران و پیه عید من تا صبح باقی نماند.
19 « نوبر نخستین زمین خود را به خانۀ یهوهخدای خود بیاور؛«و بزغاله را در شیر مادرش مپز.
20 « اینك من فرشتهای پیش روی تو میفرستم تا تو را در راه محافظت نموده، بدان مكانی كه مهیا كردهام برساند.
21 از او با حذر باش و آواز او را بشنو و از او تَمَرُّد منما زیرا گناهان شما را نخواهد آمرزید، چونكه نام من در اوست.
22 و اگر قول او را شنیدی و به آنچه گفتهام عمل نمودی، هرآینه دشمن دشمنانت و مخالف مخالفانت خواهم بود،
23 زیرا فرشتۀ من پیش روی تو میرود و تو را به اَموریان و حتیان و فرزیان و كنعانیان و حویان و یبوسیان خواهد رسانید و ایشان را هلاك خواهم ساخت.
24 خدایان ایشان را سجده منما و آنها را عبادت مكن و موافق كارهای ایشان مكن، البته آنها را منهدم ساز و بتهای ایشان را بشكن.
25 و یهوه، خدای خود را عبادت نمایید تا نان و آب تو را بركت دهد و بیماری را از میان تو دور خواهم كرد،
26 و در زمینت سقط كننده و نازاد نخواهد بود و شمارۀ روزهایت را تمام خواهم كرد.
27 و خوف خود را پیش روی تو خواهم فرستاد و هر قومی را كه بدیشان برسی متحیر خواهم ساخت و جمیع دشمنانت را پیش تو روگردان خواهم ساخت.
28 و زنبورها پیش روی تو خواهم فرستاد تا حویان و كنعانیان و حتیان را از حضورت برانند.
29 ایشان را در یك سال از حضور تو نخواهم راند، مبادا زمین ویران گردد و حیوانات صحرا بر تو زیاده شوند.
30 ایشان را از پیش روی تو به تدریج خواهم راند تا كثیر شوی و زمین را متصرف گردی.
31 و حدود تو را از بحر قلزم تا بحر فلسطین، و از صحرا تا نهر فرات قرار دهم زیرا ساكنان آن زمین را بدست شما خواهم سپرد و ایشان را از پیش روی خود خواهی راند.
32 با ایشان و با خدایان ایشان عهد مبند.
33 در زمین تو ساكن نشوند، مبادا تو را بر من عاصی گردانند و خدایان ایشان را عبادت كنی و دامی برای تو باشد.»
خروج فصل 22
گر كسی گاوی یا گوسفندی بدزدد،و آن را بكشد یا بفروشد، به عوض گاو پنج گاو، و به عوض گوسفند چهار گوسفند بدهد.
2 «اگر دزدی در رخنه كردن گرفته شود، و او را بزنند بطوری كه بمیرد، بازخواستِ خون برای او نباشد.
3 اما اگر آفتاب بر او طلوع كرد، بازخواست خون برای او هست. البته مكافات باید داد، و اگر چیزی ندارد، به عوض دزدی كه كرد، فروخته شود.
4 اگر چیزی دزدیده شده، از گاو یا الاغ یا گوسفند زنده در دست او یافت شود، دو مقابل آن را رد كند.
5 « اگر كسی مرتعی یا تاكستانی را بچراند، یعنی مواشی خود را براند تا مرتع دیگری را بچراند، از نیكوترین مرتع و از بهترین تاكستان خود عوض بدهد.
6 « اگر آتشی بیرون رود، و خارها را فراگیرد و بافههای غله یا خوشههای نادرویده یا مزرعهای سوخته گردد، هر كه آتش را افروخته است، البته عوض بدهد.
7 « اگر كسی پول یا اسباب نزد همسایۀ خود امانت گذارد، و از خانۀ آن شخص دزدیده شود،هر گاه دزد پیدا شود، دو چندان رد نماید.
8 و اگر دزد گرفته نشود، آنگاه صاحب خانه را به حضور حكام بیاورند، تا حكم شود كه آیا دست خود را بر اموال همسایۀ خویش دراز كردهاست یا نه.
9 در هر خیانتی از گاو و الاغ و گوسفند و رخت و هر چیزِ گم شده، كه كسی بر آن ادعا كند، امر هر دو به حضور خدا برده شود، و بر گناه هر كدام كه خدا حكم كند، دو چندان به همسایۀ خود رد نماید.
10 « اگر كسی الاغی یا گاوی یا گوسفندی یا جانوری دیگر به همسایۀ خود امانت دهد، و آن بمیرد یا پایش شكسته شود یا دزدیده شود، و شاهدی نباشد،
11 قسم خداوند در میان هر دو نهاده شود، كه دست خود را به مال همسایۀ خویش دراز نكرده است. پس مالكش قبول بكند و او عوض ندهد.
12 لیكن اگر از او دزدیده شد، به صاحبش عوض باید داد.
13 و اگر دریده شد، آن را برای شهادت بیاورد، و برای دریده شده، عوض ندهد.
14 و اگر كسی حیوانی از همسایۀ خود عاریت گرفت، و پای آن شكست یا مرد، و صاحبش همراهش نبود، البته عوض باید داد.
15 اما اگر صاحبش همراهش بود، عوض نباید داد، و اگر كرایه شد، برای كرایه آمده بود.
16 « اگر كسی دختری را كه نامزد نبود فریب داده، با او هم بستر شد، البته میباید او را زن منكوحۀ خویش سازد.
17 و هرگاه پدرش راضیباشد كه او را بدو دهد، موافق مهر دوشیزگان نقدی بدو باید داد.
18 « زن جادوگر را زنده مگذار.
19 « هر كه با حیوانی مقاربت كند، هرآینه كشته شود.
20 « هر كه برای خدایی غیر از یهوه و بس قربانی گذراند، البته هلاك گردد.
21 « غریب را اذیت مرسانید و بر او ظلم مكنید، زیرا كه در زمین مصر غریب بودید.
22 « بر بیوه زن یا یتیم ظلم مكنید.
23 و هر گاه بر او ظلم كردی، و او نزد من فریاد برآورد، البته فریاد او را مستجاب خواهم فرمود
24 و خشم من مشتعل شود، و شما را به شمشیر خواهم كشت، و زنان شما بیوه شوند و پسران شما یتیم.
25 « اگر نقدی به فقیری از قوم من كه همسایۀ تو باشد قرض دادی، مثل رباخوار با او رفتار مكن و هیچ سود بر او مگذار.
26 « اگر رخت همسایۀ خود را به گرو گرفتی، آن را قبل از غروب آفتاب بدو رد كن،
27 زیرا كه آن فقط پوشش او و لباس برای بدن اوست؛ پس در چه چیز بخوابد؟ و اگر نزد من فریاد برآوَرَد، هرآینه اجابت خواهم فرمود، زیرا كه من كریم هستم.
28 « به خدا ناسزا مگو و رئیس قوم خود را لعنت مكن.
29 « درآوردن نوبر غله و عصیر رز خود تأخیر منما. و نخستزادۀ پسران خود را به من بده.
30 با گاوان و گوسفندان خود چنین بكن. هفت روز نزدمادر خود بماند و در روز هشتمین آن را به من بده.
31 « و برای من مردان مقدس باشید، و گوشتی را كه در صحرا دریده شود مخورید؛ آن را نزد سگان بیندازید.
خروج فصل 21
این است احكامی كه پیش ایشان میگذاری:
2 « اگر غلام عبری بخری، شش سال خدمت كند، و در هفتمین، بیقیمت، آزاد بیرون رود.
3 اگر تنها آمده، تنها بیرون رود و اگر صاحب زن بوده، زنش همراه او بیرون رود.
4 اگر آقایش زنی بدو دهد و پسران یا دختران برایش بزاید، آنگاه زن و اولادش از آن آقایش باشند، و آن مرد تنها بیرون رود.
5 لیكن هرگاه آن غلام بگوید كه هرآینه آقایم و زن و فرزندان خود را دوست میدارم و نمیخواهم كه آزاد بیرون روم،
6 آنگاه آقایش او را به حضور خدا بیاورد، و او را نزدیك در یا قایمۀ در برساند، و آقایش گوش او را با درفشی سوراخ كند، و او وی را همیشه بندگی نماید.
7 « اما اگر شخصی، دختر خود را به كنیزی بفروشد، مثل غلامان بیرون نرود.
8 هر گاه به نظر آقایش كه او را برای خود نامزد كرده است ناپسند آید، بگذارد كه او را فدیه دهند، اما هیچ حق ندارد كه او را به قوم بیگانه بفروشد، زیرا كه بدوخیانت كرده است.
9 و هرگاه او را به پسر خود نامزد كند، موافق رسم دختران با او عمل نماید.
10 اگر زنی دیگر برای خود گیرد، آنگاه خوراك و لباس و مباشرت او را كم نكند.
11 و اگر این سه چیز را برای او نكند، آنگاه بیقیمت و رایگان بیرون رود.
12 « هر كه انسانی را بزند و او بمیرد، هر آینه كشته شود.
13 اما اگر قصد او نداشت، بلكه خدا وی را بدستش رسانید، آنگاه مكانی برای تو معین كنم تا بدانجا فرار كند.
14 لیكن اگر شخصی عمداً بر همسایۀ خود آید، تا او را به مكر بكُشد، آنگاه او را از مذبح من كشیده، به قتل برسان.
15 « و هر كه پدر یا مادر خود را زند، هرآینه كشته شود.
16 « و هر كه آدمی را بدزدد و او را بفروشد یا در دستش یافت شود، هرآینه كشته شود.
17 « و هر كه پدر یا مادر خود را لعنت كند، هرآینه كشته شود.
18 « و اگر دو مرد نزاع كنند، و یكی دیگری را به سنگ یا به مشت زند، و او نمیرد لیكن بستری شود،
19 اگر برخیزد و با عصا بیرون رود، آنگاه زنندۀ او بیگناه شمرده شود، اما عوض بیكاریاش را ادا نماید، و خرج معالجۀ او را بدهد.
20 « و اگر كسی غلام یا كنیز خود را به عصا بزند، و او زیر دست او بمیرد، هرآینه انتقام او گرفته شود.
21 لیكن اگر یك دو روز زنده بماند، ازاو انتقام كشیده نشود، زیرا كه زرخرید اوست.
22 « و اگر مردم جنگ كنند، و زنی حامله را بزنند، و اولاد او سقط گردد، و ضرری دیگر نشود، البته غرامتی بدهد موافق آنچه شوهر زن بدو گذارد، و به حضور داوران ادا نماید.
23 و اگر اذیتی دیگر حاصل شود، آنگاه جان به عوض جان بده،
24 و چشم به عوض چشم، و دندان به عوض دندان، و دست به عوض دست، و پا به عوض پا،
25 و داغ به عوض داغ، و زخم به عوض زخم، و لطمه به عوض لطمه.
26 « و اگر كسی چشم غلام یا چشم كنیز خود را بزند كه ضایع شود، او را به عوض چشمش آزاد كند.
27 و اگر دندان غلام یا دندان كنیز خود را بیندازد، او را به عوض دندانش آزاد كند.
28 « و هرگاه گاوی به شاخ خود مردی یا زنی را بزند كه او بمیرد، گاو را البته سنگسار كنند، و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد.
29 و لیكن اگر گاو قبل از آن شاخزن میبود، و صاحبش آگاه بود، و آن را نگاه نداشت، و او مردی یا زنی را كشت، گاو را سنگسار كنند، و صاحبش را نیز به قتل رسانند.
30 و اگر دیه بر او گذاشته شود، آنگاه برای فدیۀ جان خود هرآنچه بر او مقرر شود، ادا نماید.
31 خواه پسر خواه دختر را شاخ زده باشد، به حسب این حكم با او عمل كنند.
32 اگر گاو، غلامی یا كنیزی را بزند، سی مثقال نقره به صاحب او داده شود، و گاو سنگسار شود.
33 « و اگر كسی چاهی گشاید یا كسی چاهی حفر كند و آن را نپوشاند، و گاوی یا الاغی در آن افتد،
34 صاحب چاه عوض او را بدهد، و قیمتشرا به صاحبش ادا نماید، و میته از آن او باشد.
35 « و اگر گاو شخصی، گاو همسایۀ او را بزند، و آن بمیرد پس گاو زنده را بفروشند، و قیمت آن را تقسیم كنند، و میته را نیز تقسیم نمایند.
36 اما اگر معلوم بوده باشد كه آن گاو قبل از آن شاخزن میبود، و صاحبش آن را نگاه نداشت، البته گاو به عوض گاو بدهد و میته از آن او باشد.
خروج فصل 19
در ماه سوم از بیرون آمدنبنیاسرائیل از زمین مصر، در همان روز به صحرای سینا آمدند.
2 و از رَفیدیم كوچ كرده، به صحرای سینا رسیدند، و در بیابان اردو زدند، و اسرائیل در آنجا در مقابل كوه فرود آمدند.
3 و موسی نزد خدا بالا رفت، و خداوند از میان كوه او را ندا درداد و گفت: «به خاندان یعقوب چنین بگو، و بنیاسرائیل را خبر بده:
4 شما آنچه را كه من به مصریان كردم، دیدهاید، و چگونه شما را بر بالهای عقاب برداشته، نزد خود آوردهام.
5 و اكنون اگر آواز مرا فیالحقیقه بشنوید، و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانۀ خاص من از جمیع قومها خواهید بود. زیرا كه تمامی جهان، از آن من است.
6 و شما برای من مملكت كَهَنه و امتِ مقدس خواهید بود. این است آن سخنانی كه به بنیاسرائیل میباید گفت.»
7 پس موسی آمده، مشایخ قوم را خواند، و همۀ این سخنان را كه خداوند او را فرموده بود، بر ایشان اِلقا كرد.
8 و تمامی قوم به یك زبان در جواب گفتند: «آنچه خداوند امر فرموده است، خواهیم كرد.» و موسی سخنان قوم را باز به خداوند عرض كرد.
9 و خداوند به موسی گفت: «اینك من در ابرمُظْلِم نزد تو میآیم، تا هنگامی كه به تو سخن گویم قوم بشنوند، و بر تو نیز همیشه ایمان داشته باشند.» پس موسی سخنان قوم را به خداوند باز گفت.
10 خداوند به موسی گفت: «نزد قوم برو و ایشان را امروز و فردا تقدیس نما، و ایشان رخت خود را بشویند.
11 و در روز سوم مهیا باشید، زیرا كه در روز سوم خداوند در نظر تمامی قوم بر كوه سینا نازل شود.
12 و حدود برای قوم از هر طرف قرار ده، و بگو: باحذر باشید از اینكه به فراز كوه برآیید، یا دامنۀ آن را لمس نمایید، زیرا هر كه كوه را لمس كند، هرآینه كشته شود.
13 دست بر آن گذارده نشود بلكه یا سنگسار شود یا به تیر كشته شود، خواه بهایم باشد خواه انسان، زنده نماند. اما چون كَرِنّا نواخته شود، ایشان به كوه برآیند.»
14 پس موسی از كوه نزد قوم فرود آمده، قوم را تقدیس نمود و رخت خود را شستند.
15 و به قوم گفت: «در روز سوم حاضر باشید، و به زنان نزدیكی منمایید.»
16 و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح، كه رعدها و برقها و ابر غلیظ بر كوه پدید آمد، و آواز كَرِنّای بسیار سخت،بطوری كه تمامی قوم كه در لشكرگاه بودند، بلرزیدند.
17 و موسی قوم را برای ملاقات خدا از لشكرگاه بیرون آورد، و در پایان كوه ایستادند.
18 و تمامی كوه سینا را دود فرو گرفت، زیرا خداوند در آتش بر آن نزول كرد، و دودش مثل دود كورهای بالا میشد، و تمامی كوه سخت متزلزل گردید.
19 و چون آواز كَرِنّا زیاده و زیاده سخت نواخته میشد، موسی سخن گفت، و خدا او را به زبان جواب داد.
20 و خداوند بر كوه سینا بر قله كوه نازل شد، و خداوند موسی را به قلۀ كوه خواند، و موسی بالا رفت.
21 و خداوند به موسی گفت: «پایین برو و قوم را قدغن نما، مبادا نزد خداوند برای نظر كردن، از حد تجاوز نمایند، كه بسیاری از ایشان هلاك خواهند شد.
22 و كهنه نیز كه نزد خداوند میآیند، خویشتن را تقدیس نمایند، مبادا خداوند بر ایشان هجوم آورد.»
23 موسی به خداوند گفت: «قوم نمیتوانند به فراز كوه سینا آیند، زیرا كه تو ما را قدغن كرده، گفتهای كوه را حدود قرار ده و آن را تقدیس نما.»
24 خداوند وی را گفت: «پایین برو و تو و هارون همراهت برآیید، اما كَهَنه و قوم از حد تجاوز ننمایند، تا نزد خداوند بالا بیایند، مبادا بر ایشان هجوم آورد.»
25 پس موسی نزد قوم فرود شده، بدیشان سخن گفت.
خروج فصل 18
چون یتْرون، كاهن مدیان، پدر زن موسی، آنچه را كه خدا با موسی و قوم خود، اسرائیل كرده بود شنید كه خداوند چگونه اسرائیل را از مصر بیرون آورده بود،
2 آنگاه یترون پدرزن موسی، صَفّوره، زن موسی را برداشت، بعد از آنكه او را پس فرستاده بود.
3 و دو پسر او را كه یكی را جرشون نام بود، زیرا گفت: «در زمین بیگانه غریب هستم،»
4 و دیگری را الیعازر نام بود، زیرا گفت: «كه خدای پدرم مددكار من بوده، مرا از شمشیر فرعون رهانید.»
5 پس یترون، پدر زن موسی، با پسران و زوجهاش نزد موسی به صحرا آمدند، در جایی كه او نزد كوه خدا خیمه زده بود.
6 و به موسی خبر داد كه من یترون، پدر زن تو با زن تو و دو پسرش نزد تو آمدهایم.
7 پس موسی به استقبال پدر زن خود بیرون آمد و او را تعظیم كرده، بوسید و سلامتی یكدیگر را پرسیده، به خیمه درآمدند.
8 و موسی پدر زن خود را از آنچه خداوند به فرعون و مصریان به خاطر اسرائیل كرده بود خبر داد، و از تمامی مشقتی كه در راه بدیشان واقع شده، خداوند ایشان را از آن رهانیده بود.
9 و یترون شاد گردید، به سبب تمامی احسانی كه خداوند به اسرائیل كرده، و ایشان را از دست مصریان رهانیده بود.
10 و یترون گفت: «متبارك است خداوند كه شما را از دست مصریان و از دست فرعون خلاصی داده است، و قوم خود را از دست مصریان رهانیده.
11 الا´ن دانستم كه یهوه از جمیع خدایان بزرگتر است، خصوصاً در همان امری كه بر ایشان تكبر میكردند.»
12 و یترون،پدر زن موسی، قربانی سوختنی و ذبایح برای خدا گرفت، و هارون و جمیع مشایخ اسرائیل آمدند تا با پدر زن موسی به حضور خدا نان بخورند.
13 بامدادان واقع شد كه موسی برای داوری قوم بنشست، و قوم به حضور موسی از صبح تا شام ایستاده بودند.
14 و چون پدر زن موسی آنچه را كه او به قوم میكرد دید، گفت: «این چه كار است كه تو با قوم مینمایی؟ چرا تو تنها مینشینی و تمامی قوم نزد تو از صبح تا شام میایستند؟»
15 موسی به پدر زن خود گفت كه «قوم نزد من میآیند تا از خدا مسألت نمایند.
16 هرگاه ایشان را دعوی شود، نزد من میآیند، و میان هر كس و همسایهاش داوری میكنم، و فرایض و شرایع خدا را بدیشان تعلیم میدهم.»
17 پدر زن موسی به وی گفت: «كاری كه تو میكنی، خوب نیست.
18 هرآینه تو و این قوم نیز كه با تو هستند، خسته خواهید شد، زیرا كه این امر برای تو سنگین است. تنها این را نمیتوانی كرد.
19 اكنون سخن مرا بشنو. تو را پند میدهم و خدا با تو باد؛ و تو برای قوم به حضور خدا باش، و امور ایشان را نزد خدا عرضه دار.
20 و فرایض و شرایع را بدیشان تعلیم ده، و طریقی را كه بدان میباید رفتار نمود، و عملی را كه میباید كرد، بدیشان اعلام نما.
21 و از میان تمامی قوم، مردان قابل را كه خداترس و مردان امین، كه از رشوت نفرت كنند، جستجو كرده، بر ایشان بگمار، تا رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاه و رؤسای ده باشند.
22 تا بر قوم پیوسته داوری نمایند، و هر امر بزرگ را نزد تو بیاورند، و هر امركوچك را خود فیصل دهند. بدین طور بار خود را سبك خواهی كرد، و ایشان با تو متحمل آن خواهند شد.
23 اگر این كار را بكنی و خدا تو را چنین امر فرماید، آنگاه یارای استقامت خواهی داشت، و جمیع این قوم نیز به مكان خود به سلامتی خواهند رسید.»
24 پس موسی سخن پدر زن خود را اجابت كرده، آنچه او گفته بود به عمل آورد.
25 و موسی مردان قابل از تمامی اسرائیل انتخاب كرده، ایشان را رؤسای قوم ساخت، رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاه و رؤسای ده.
26 و در داوری قوم پیوسته مشغول میبودند. هر امر مشكل را نزد موسی میآوردند، و هر دعوی كوچك را خود فیصل میدادند.
27 و موسی پدر زن خود را رخصت داد و او به ولایت خود رفت.