بایگانی برچسب: s

عهد عتیق سفر پیدایش، باب 19: 38ـ31.

  و هنگامی که خدا شهرهای وادی را هلاک کرد خدا ابراهیم را به یاد آورد و لوط را از آن انقلاب بیرون آورد چون آن شهرهایی را که لوط در آنها ساکن بود واژگون ساخت. و لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد زیرا ترسید که در صوغر بماند. پس با دو دختر خود در مغاره سکنی گرفت.  و دختر بزرگ به کوچک گفت: “پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما درآید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.” پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد.و واقع شد که روز دیگر بزرگ به کوچک گفت: “اینک دوش با پدرم همخواب شدم امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همخواب شو تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.  آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ پسری زاییده او را موآب نام نهاد و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد و او را بن عمی نام نهاد. وی تا بحال پدر بنی عمون است

پیداش فصل 19

 و وقت‌ عصر، آن‌ دو فرشته‌ وارد سُدوم شدند، و لوط به‌ دروازۀ سدوم‌ نشسته‌ بود. و چون‌ لوط ایشان‌ را بدید، به‌ استقبال‌ ایشان‌ برخاسته‌، رو بر زمین‌ نهاد
 و گفت‌: «اینك‌ اكنون‌ ای‌ آقایان‌ من‌، به‌ خانۀ بندۀ خود بیایید، و شب‌ را بسر برید، و پایهای‌ خود را بشویید و بامدادان‌ برخاسته‌، راه‌ خود را پیش‌ گیرید.» گفتند: «نی‌، بلكه‌ شب‌ را در كوچه‌ بسر بریم‌.»
 اما چون‌ ایشان‌ را الحاح‌ بسیار نمود، با او آمده‌، به‌ خانه‌اش‌ داخل‌ شدند، و برای‌ ایشان‌ ضیافتی‌ نمود و نان‌ فطیر پخت‌، پس‌ تناول‌ كردند.
 و به‌ خواب‌ هنوز نرفته‌ بودند كه‌ مردان‌ شهر، یعنی‌ مردم‌ سدوم‌، از جوان‌ و پیر، تمام‌ قوم‌ از هر جانب‌، خانۀ وی‌ را احاطه‌ كردند
 و به‌ لوط ندا در داده‌، گفتند: «آن‌ دو مردكه‌ امشب‌ به‌ نزد تو درآمدند، كجا هستند؟ آنها را نزد ما بیرون‌ آور تا ایشان‌ را بشناسیم‌.»
 آنگاه‌ لوط‌ نزد ایشان‌، بدرگاه‌ بیرون‌ آمد و در را از عقب‌ خود ببست‌
 و گفت‌: «ای‌ برادران‌ من‌، زنهار بدی‌ مكنید.
 اینك‌ من‌ دو دختر دارم‌ كه‌ مرد را نشناخته‌اند. ایشان‌ را الا´ن‌ نزد شما بیرون‌ آورم‌ و آنچه‌ در نظر شما پسند آید، با ایشان‌ بكنید. لكن‌ كاری‌ بدین‌ دو مرد ندارید، زیرا كه‌ برای‌ همین‌ زیر سایۀ سقف‌ من‌ آمده‌اند.»
 گفتند: «دور شو.» و گفتند: «این‌ یكی‌ آمد تا نزیل‌ ما شود و پیوسته‌ داوری‌ می‌كند. الا´ن‌ با تو از ایشان‌ بدتر كنیم‌.» پس‌ بر آن‌ مرد، یعنی‌ لوط‌، بشدت‌ هجوم‌ آورده‌، نزدیك‌ آمدند تا در را بشكنند.
10  آنگاه‌ آن‌ دو مرد، دست‌ خود را پیش‌ آورده‌، لوط‌ را نزد خود به‌ خانه‌ درآوردند و در را بستند.
11  اما آن‌ اشخاصی‌ را كه‌ به‌ در خانه‌ بودند، از خُرد و بزرگ‌، به‌ كوری‌ مبتلا كردند، كه‌ از جُستنِ در، خویشتن‌ را خسته‌ ساختند.
12  و آن‌ دو مرد به‌ لوط‌ گفتند: «آیا كسی‌ دیگر دراینجا داری‌؟ دامادان‌ و پسران‌ و دختران‌ خود و هر كه‌ را در شهر داری‌، از این‌ مكان‌ بیرون‌ آور،
13  زیرا كه‌ ما این‌ مكان‌ را هلاك‌ خواهیم‌ ساخت‌، چونكه‌ فریاد شدید ایشان‌ به‌ حضور خداوند رسیده‌ و خداوند ما را فرستاده‌ است‌ تا آن‌ را هلاك‌ كنیم‌.»
14  پس‌ لوط‌ بیرون‌ رفته‌، با دامادان‌ خود كه‌ دختران‌ او را گرفتند، مكالمه‌ كرده‌، گفت‌: «برخیزید و از این‌ مكان‌ بیرون‌ شوید، زیرا خداوند این‌ شهر را هلاك‌ می‌كند.» اما بنظر دامادان‌ مسخره‌ آمد.
15  و هنگام‌ طلوع‌ فجر، آن‌ دو فرشته‌، لوط‌ راشتابانیده‌، گفتند: «برخیز و زن‌ خود را با این‌ دو دختر كه‌ حاضرند بردار، مبادا در گناه‌ شهر هلاك‌ شوی‌.»
16  و چون‌ تأخیر می‌نمود، آن‌ مردان‌، دست‌ او و دست‌ زنش‌ و دست‌ هر دو دخترش‌ را گرفتند، چونكه‌ خداوند بر وی‌ شفقت‌ نمود و او را بیرون‌ آورده‌، در خارج‌ شهر گذاشتند.
17  و واقع‌ شد چون‌ ایشان‌ را بیرون‌ آورده‌ بودند كه‌ یكی‌ به‌ وی‌ گفت‌: «جان‌ خود را دریاب‌ و از عقب‌ منگر، و در تمام‌ وادی‌ مَایست‌، بلكه‌ به‌ كوه‌ بگریز، مبادا هلاك‌ شوی‌.»
18  لوط‌ بدیشان‌ گفت‌: «ای‌ آقا چنین‌ مباد!
19  همانا بنده‌ات‌ در نظرت‌ التفات‌ یافته‌ است‌ و احسانی‌ عظیم‌ به‌ من‌ كردی‌ كه‌ جانم‌ را رستگار ساختی‌، و من‌ قدرت‌ آن‌ ندارم‌ كه‌ به‌ كوه‌ فرار كنم‌، مبادا این‌ بلا مرا فرو گیرد و بمیرم‌.
20  اینك‌ این‌ شهر نزدیك‌ است‌ تا بدان‌ فرار كنم‌، و نیز صغیر است‌. اِذن‌ بده‌ تا بدان‌ فرار كنم‌. آیا صغیر نیست‌، تا جانم‌ زنده‌ ماند.»
21  بدو گفت‌: «اینك‌ در این‌ امر نیز تو را اجابت‌ فرمودم‌، تا شهری‌ را كه‌ سفارش‌ آن‌ را نمودی‌، واژگون‌ نسازم‌.
22  بدان‌ جا بزودی‌ فرار كن‌، زیرا كه‌ تا تو بدانجا نرسی‌، هیچ‌ نمی‌توانم‌ كرد.» از این‌ سبب‌ آن‌ شهر مسمّی‌ به‌ صوغر شد.
23  و چون‌ آفتاب‌ بر زمین‌ طلوع‌ كرد، لوط‌ به‌ صُوغر داخل‌ شد.
24  آنگاه‌ خداوند بر سدوم‌ و عموره‌، گوگرد و آتش‌، از حضور خداوند از آسمان‌ بارانید.
25  و آن‌ شهرها، و تمام‌ وادی‌، و جمیع‌ سكنۀ شهرها و نباتات‌ زمین‌ را واژگون‌ ساخت‌.
26  اما زن‌ او، از عقب‌ خود نگریسته‌، ستونی‌ از نمك‌ گردید.
27  بامدادان‌، ابراهیم‌ برخاست‌ و به‌ سوی‌ آن‌مكانی‌ كه‌ در آن‌ به‌ حضور خداوند ایستاده‌ بود، رفت‌.
28  و چون‌ به‌ سوی‌ سدوم‌ و عموره‌، و تمام‌ زمین‌ وادی‌ نظر انداخت‌، دید كه‌ اینك‌ دود آن‌ زمین‌، چون‌ دود كوره‌ بالا می‌رود.
29  و هنگامی‌ كه‌ خدا شهرهای‌ وادی‌ را هلاك‌ كرد، خدا ابراهیم‌ را به‌ یاد آورد، و لوط‌ را از آن‌ انقلاب‌ بیرون‌ آورد، چون‌ آن‌ شهرهایی‌ را كه‌ لوط‌ در آنها ساكن‌ بود، واژگون‌ ساخت‌.
30  و لوط‌ از صوغر برآمد و با دو دختر خود در كوه‌ ساكن‌ شد زیرا ترسید كه‌ در صوغر بماند. پس‌ با دو دختر خود در مَغاره‌ سُكْنی‌ گرفت‌.
31  و دختر بزرگ‌ به‌ كوچك‌ گفت‌: «پدر ما پیر شده‌ و مردی‌ بر روی‌ زمین‌ نیست‌ كه‌ برحسب‌ عادت‌ كل‌ جهان‌، به‌ ما در آید.
32  بیا تا پدر خود را شراب‌ بنوشانیم‌، و با او همبستر شویم‌، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌.»
33  پس‌ در همان‌ شب‌، پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر بزرگ‌ آمده‌ با پدر خویش‌ همخواب‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد.
34  و واقع‌ شد كه‌ روز دیگر، بزرگ‌ به‌ كوچك‌ گفت‌: «اینك‌ دوش‌ با پدرم‌ همخواب‌ شدم‌، امشب‌ نیز او را شراب‌ بنوشانیم‌، و تو بیا و با وی‌ همخواب‌ شو، تا نسلی‌ از پدر خود نگاه‌ داریم‌.»
35  آن‌ شب‌ نیز پدر خود را شراب‌ نوشانیدند، و دختر كوچك‌ همخواب‌ وی‌ شد، و او از خوابیدن‌ و برخاستن‌ وی‌ آگاه‌ نشد.
36  پس‌ هر دو دختر لوط‌ از پدر خود حامله‌ شدند.
37  و آن‌ بزرگ‌، پسری‌ زاییده‌، او را موآب‌ نام‌ نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان‌ است‌.
38  و كوچك‌ نیزپسری‌ بزاد، و او را بن‌عَمّی‌ نام‌ نهاد. وی‌ تا بحال‌ پدر بنی‌عمون‌ است‌.

نکات مسیحیت28

افسسیان 4: 32

نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز باشید و چنانکه خدا در شخص مسیح شما را بخشیده است، شما نیز یکدیگر را ببخشید.

خدايم

ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارند از من بگیر…
جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم…
خدایا کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی
خدایا چون تو هستی پس ترسی نیست
دست هایم را که بگیری،
چشم بسته بدون ترس و دلهره به دنبالت میایم
پدرجان اعتقاد و اعتماد دارم که مرا به بهترین جایی می بری که می دانی…

خدایا عاشقتم، دوستت دارم

زندگی را با حضور خدا پیوند بزنیم

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻔﮑﺮﺵ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ، ﺩﺷﻤﻨﺖ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮ، ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ. ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﻓﺘﯿﻢ، ﺭﻭﺍﺑﻂﻣﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ. خوشبختی مدیون دانستن چگونه دوست داشتن دیگران است.
یادمان باشد : ✝️خدا محبت است…

می دانید روزانه چند نفر بدون نجات از این دنیا چشم می بندند؟
آیا می دانید که هنوز بیش از نصف جمعیت دنیا پیغام انجیل را نشنیده اند؟
آیا نزدیکان تو و همسایگانت درباره حیات ابدی که خداوند بطور رایگان به همه می بخشد چیزی شنیده اند؟
متخصصین آمار و پیگیری تخمین می زنند که حدود 95% اعضای کلیسا کسی را به مسیح هدایت نکرده و نمی کنند!

مسیح من ترا حمد و سپاس…..
ممنون امروز بیمار نبودم
ممنون که نان روزانه مرا دادی
ممنون امروز گرسنه نبودم
ممنون امروز بی خانمان نبودم
ممنون امروز در جنگ و نا امنی نبودم
ممنون امروز روز خوبی برایم بود
ممنون …
سپاسگذارم با اینکه گناهکارم حتی لحظه ای به فکر رها کردنم نبودی
شکر مسیح زنده من
سپاس اگر فردا را دیدم

از بخشش مسیح ما مسیحی شدیم
از دردهای او ما درمان شدیم
از غم های او ما غنی شدیم
و از زخم های او ما زنده شدیم

اما از زحمات مذهب ما معذب شدیم
از دردهای ان ما دردمند شدیم
از غم های ان غمگین شدیم
و از زخم های ان زاری عالم شدبم

نکات مسیحیت28

افسسیان 4: 32

نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز باشید و چنانکه خدا در شخص مسیح شما را بخشیده است، شما نیز یکدیگر را ببخشید.

خدايم

ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارند از من بگیر…
جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم…
خدایا کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی
خدایا چون تو هستی پس ترسی نیست
دست هایم را که بگیری،
چشم بسته بدون ترس و دلهره به دنبالت میایم
پدرجان اعتقاد و اعتماد دارم که مرا به بهترین جایی می بری که می دانی…

خدایا عاشقتم، دوستت دارم

زندگی را با حضور خدا پیوند بزنیم

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻔﮑﺮﺵ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ، ﺩﺷﻤﻨﺖ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮ، ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ. ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﻓﺘﯿﻢ، ﺭﻭﺍﺑﻂﻣﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ. خوشبختی مدیون دانستن چگونه دوست داشتن دیگران است.
یادمان باشد : خدا محبت است…

می دانید روزانه چند نفر بدون نجات از این دنیا چشم می بندند؟
آیا می دانید که هنوز بیش از نصف جمعیت دنیا پیغام انجیل را نشنیده اند؟
آیا نزدیکان تو و همسایگانت درباره حیات ابدی که خداوند بطور رایگان به همه می بخشد چیزی شنیده اند؟
متخصصین آمار و پیگیری تخمین می زنند که حدود 95% اعضای کلیسا کسی را به مسیح هدایت نکرده و نمی کنند!

مسیح من ترا حمد و سپاس…..
ممنون امروز بیمار نبودم
ممنون که نان روزانه مرا دادی
ممنون امروز گرسنه نبودم
ممنون امروز بی خانمان نبودم
ممنون امروز در جنگ و نا امنی نبودم
ممنون امروز روز خوبی برایم بود
ممنون …
سپاسگذارم با اینکه گناهکارم حتی لحظه ای به فکر رها کردنم نبودی
شکر مسیح زنده من
سپاس اگر فردا را دیدم

از بخشش مسیح ما مسیحی شدیم
از دردهای او ما درمان شدیم
از غم های او ما غنی شدیم
و از زخم های او ما زنده شدیم

اما از زحمات مذهب ما معذب شدیم
از دردهای ان ما دردمند شدیم
از غم های ان غمگین شدیم
و از زخم های ان زاری عالم شدبم

مسیحی

کلمۀ ” مسیحی” در دائرةالمعارف “وبستر” اینچنین تعریف شده است: “شخصی که به مسیح بودن عیسی، و یا به مذهبی که بر تعالیم مسیح پایه گذاری شده است، اقرار کند.”
برای درک معنای یک شخص مسیحی، شاید تعریف وبستر کمک خوبی باشد، ولی در مقایسه با آنچه کتاب مقدس در این رابطه ارائه می دهد، تعریف کاملی نیست.

کلمۀ “مسیحی” فقط سه بار در عهد جدید بکار برده شده است (اعمال 26:11، اعمال 28:26، اول پطرس 16:4). پیروان مسیح (برای اولین بار در شهر انطاکیه) “مسیحی” خوانده شدند (اعمال 26:11) زیرا رفتار، اعمال، و گفتار آنها شبیه مسیح بود.

البته، بی ایمانان انطاکیه از این اسم جهت تمسخر و تحقیر پیروان مسیح استفاده می کردند. معنی تحت اللفظی این اسم “تعلق داشتن به حزب مسیح” و یا “پیروی از مسیح” است که مشابه تعریفی است که در دائرةالمعارف وبستر می خوانیم.

متأسفانه، به مرور زمان، ارزش و مفهوم کلمۀ مسیحی به گونه ای عوض شده است که دیگر اشاره به یک شاگرد که در مسیح حیات تازه ای یافته باشد نمی کند؛ بلکه امروزه، “مسیحی” اغلب به شخصی اطلاق می شود که مذهبی است و یا معیارهای اخلاقی بلند مرتبه ای را پیروی می کند. بسیاری از مردم، بدون اینکه به عیسی مسیح ایمان واقعی داشته باشند، خود را مسیحی می نامند. و تنها دلیل آنان برای مسیحی بودنشان این است که به کلیسا می روند و یا خود را متعّلق به یک قوم مسیحی می شمارند.

اما نکتۀ مهم این است که رفتن به کلیسا، خدمت کردن و رفع احتیاجات مستمندان، و یا تلاش برای اینکه به یک انسان خوب تبدیل شویم، ما را مسیحی نمی کند. روزی مبشّری در موعظه اش گفت: “همانطور که وارد شدن به گاراژ باعث نمی شود که ما به اتومبیل تبدیل شویم، وارد کلیسا شدن نیز کسی را مسیحی نمی کند.” عضو بودن در یک کلیسا، شرکت مرتب در جلسات کلیسائی، و یا وقف دارائی برای پیشبرد خدمت کلیسا ـ هیچ کدام نمی تواند شما را مسیحی کند.

کتاب مقدس تعلیم می دهد که اعمال خوب ما، ما را مقبول خدا نمی سازند. در تیطس 5:3 می خوانیم: “نه به سبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم، بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد به غسل توّلد تازه و تازگی که از روح القدس است.” بنابراین، “مسیحی” شخصی است که از خدا دوباره متولد شده است (یوحنا 3:3 ؛ یوحنا 7:3 ؛ اول پطرس 23:1) و ایمان و اعتماد خود را بر عیسی مسیح نهاده است.

افسسیان 8:2 به ما می گوید: “زیرا که محض فیض نجات یافته اید بوسیلۀ ایمان. و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست.” مسیحی واقعی کسی است که از گناهان خود توبه کرده، و ایمان خود را تنها بر عیسی مسیح نهاده است. ایمان مسیحی بر خود مسیح بنا می شود، نه بر مذهبی بودن و نه بر پیروی از امر و نهی های مذهبی.

مسیحی واقعی کسی است که اعتماد خود را بر شخص عیسی مسیح نهاده و به این حقیقت ایمان دارد که مسیح بر روی صلیب مُرد تا جریمۀ گناهان او را پرداخت نماید و پس از سه روز از مُردگان برخاست تا پیروزی خود را بر مرگ ثابت نماید، و به همۀ آنانی که به او ایمان آورند حیات جاودانی می بخشد. یوحنا 12:1 می گوید: “و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد.”

یک مسیحی واقعی شخصی است که زندگی جدید در مسیح به او عطا شده است؛ او قسمتی از خانوادۀ حقیقی خداست؛ او فرزند راستین خدا شده است. آنچه ثابت می کند شما یک مسیحی واقعی هستید عبارت است از: محبت نمودن دیگران و اطاعت از کلام خدا (اول یوحنا 4:2 ؛ اول یوحنا 10:2).

نکات مسیحیت 15

ای فرزندان خداوند و ای برادران عیسی مسیح که روح القدس را در خود جسته اید و یافته اید در دعا باشید با شکر گزاری و سرود خوان و شاد.
ای نجات یافتگان با صدای بلند و رسا اما با احترام دعا کنید.
با دیگر برادرانتان یکدل و یک رنگ به دعا بپردازی

مقدّس بودن یعنی چه؟
در کتاب‌ مقدس، خداوند بارها دستور فرموده که: “مقدّس باشید، زیرا من قدّوسم” (اول پطرس ۱:‏ ۱۶).
اما مقدس بودن به چه معنا است؟
طبق کتاب‌ مقدس، برای ما ايماندارانِ به مسيح ، مقدس بودن یعنی “جدا شدن برای خدا و اختصاص يافتن به او”.
در عهد عتيق، افراد یا اشیایی و یا مکانی را برای مصارف خاصی “جدا” می‌ساختند.

ما مسیحیان فراخوانده شده‌ایم تا به خدا اختصاص بيابيم و از گناهان و شیوۀ گناه‌آلود زندگی در این دنیای پر از گناه دوری نماييم.
طرز فکر و اراده ی ما باید برای خداوند و در اراده ی او باشد.
پس بیایید امروز از خود بپرسيم:
آیا من “مقدس و جدا شده” هستم؟

 “دستِ نیرومندِ خدا!”

پطرس رسول می‌فرماید: “خویشتن را زیرِ دستِ نیرومند خدا فروتن سازید تا در زمان مناسب سرافرازتان سازد.” (رسالۀ اول پطرس ۵: ۶).

در مشقات، رنجها، آزارها به‌خاطر ایمان، نیازهای مالی و چالشهای دیگر زندگی، رفتار و واکنش ما چگونه است؟
به عنوان ايماندارانِ به مسيح و فرزندان خدا، خوب است به‌ جای شکوه و شکایت کردن، “زیرِ دستِ نیرومندِ خدا”، پدر آسمانیمان، فروتن شویم، زیرا او در وقت مناسب، ما را سرافراز خواهد کرد.

 پس از اعلامیه ۹۵ ماده ای، زمانی که مارتین لوتر در دادگاه در برابر ادعاهای پوشالی نمایندگان پاپ و کلیسای کاتولیک وقت قرار گرفت در پاسخی درباب اقتدار پاپ لوتر از اقتدار کتاب مقدس شجاعانه دفاع کرد که در نهایت به محکومیت وی منجر شد.
موضوع قابل تامل اینجاست که مارتین لوتر در برابر بدعت خوانده شدن پاسخی بسیار زیبا و کوبنده ای می دهد.
حال پرسشی که هر کدام از ما باید در خلوت خود به آن پاسخ بدهیم این است: من به عنوان یک ایماندار حاضر هستم تا کجا و چه اندازه برای اقتدار کلام خداوند ایستادگی کنم؟!

مسیحیت چیست و مسیحیان به چه چیزی ایمان دارند؟

 بخش اول
در اول قرنتیان 1:15-4 اینچنین می خوانیم: “الآن ای برادران شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می نمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قائم می باشید. و بوسیلۀ آن نیز نجات می یابید به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم محکم نگاه دارید والا عبث ایمان آوردید. زیرا که اول به شما سپردم آنچه نیز یافتم که مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مُرد.”
اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است. آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد یک رابطه و مشارکت شخصی است. شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت ازامر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را دنبال می کند که رابطه ای بسیار نزدیک با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی مؤمنین است.
مسیحیان بر این عقیده اند که کتابمقدس کلام الهام شدۀ الهی و فاقد هر گونه اشتباه می باشد. به همین دلیل آنها ایمان دارند که تعلیم کتابمقدس در هر زمینه ای صحیح ترین، بانفوذترین، و مقتدرانه ترین نظر است. (دوم تیموتاؤس 16:3؛ دوم پطرس 20:1-21) مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند که سه شخصیت است: پدر، پسر، و روح اقدس.
ادامه دارد