اعتقاد به تحریف عهدعتیق (تورات و زبور و صُحُف انبیا) مستلزم این است که معتقد باشیم که این کتاب را جانشینان موسی تحریف کردهاند. برای مثال، آیا میتوان معتقد بود که یوشع، آن مرد غیور و جانشین بلافصل موسی، تورات را تحریف کرده باشد؟
اما شخصی ممکن است بگوید که نه جانشینان بلافصل، بلکه سالها بعد، رهبران منحرف دست به چنین عملی زدهاند. در اینصورت باید معتقد بود که مثلاً رهبران دین یهود، «همگی» «بهیکباره» منحرف و فاسد شدند و هیچ شخص خداترسی دیگر در میانشان باقی نمانده بود! چنین تصوری، هم خلاف عقل است و هم خلاف شهادت تاریخ. به شهادت تاریخ، در همه دورههای عهدعتیق، انبیایی بودند که به حکام ستمکیش زمانه اعتراض میکردند که رفتارشان بر خلاف حکم تورات است. پس نتیجه میشود که اولاً آنها متن درست تورات را در دست داشتند، و ثانیاً بر اساس آن میتوانستند رفتار درست را از نادرست تشخیص دهند. این انبیا معمولاً در راه اعتقاد و افشاگریشان کشته میشدند و نبی دیگری جایشان را میگرفت. نتیجتاً در میان قوم یهود همواره کسانی بودند که نسبت به کتب مقدسهشان تعصب و غیرت داشتند و تا پای جان در راه حفظ آن میکوشیدند.
بعضی ادعا میکنند که در حدود سال 600 پیش از میلاد، زمانی که پادشاه بابل، یهودیان را به بابل به اسارت برد و اورشلیم و معبد بزرگ یهود را ویران ساخت، نسخ تورات و صحف انبیا نیز از میان رفت. چنین امری از نظر تاریخی صحت ندارد. نبوکدنصر، پادشاه بابل، پیش از ویرانی اورشلیم، نخست نجبا و دانشمندان و بزرگان قوم یهود را به بابل منتقل کرد. اینان کتب مقدسه خود را با خود بردند و میراث خود را حفظ نمودند. انبیای بزرگی همچون دانیال و حزقیال و زکریا از این جملهاند. این انبیا در دیار غربت، دائماً به کتب تورات و صحف انبیا اشاره کردهاند و بر اساس آنها گناهانشان را به ایشان هشدار دادهاند؛ این امر در کتابهایشان منعکس است.
در دورههای بعدی، یعنی چهار قرن پیش از میلاد که قوم یهود تحت استعمار و استثمار فرمانروایان یونانی و رومی قرار داشتند، بارها کتب مقدسهشان مورد تهاجم قرار گرفت، طوری که اگر نسخهای از تورات و صحف انبیا نزد کسی یافت میشد، مجازاتش اعدام میبود. با این حال، به شهادت تاریخ، افرادی بودند که با شجاعت این کتب را پنهان ساخته، حفظ نمودند.