بایگانی برچسب: s

دعوت حکمت و جهالت

  • حکمت، خانه خود را بنا کرده، و هفت ستونهای خویش را تراشیده است. ۲  ذبایح خود را ذبح نموده و شراب خود را ممزوج ساخته و سفره خود را نیز آراسته است. ۳  کنیزان خود را فرستاده، ندا کرده است، بر پشتهای بلندشهر. ۴  هر‌که جاهل باشد به اینجا بیاید، و هر‌که ناقص العقل است او را می‌گوید. ۵  بیایید از غذای من بخورید، و از شرابی که ممزوج ساخته‌ام بنوشید. ۶  جهالت را ترک کرده، زنده بمانید، و به طریق فهم سلوک نمایید. ۷ هر‌که استهزاکننده راتادیب نماید، برای خویشتن رسوایی را تحصیل کند، و هر‌که شریر را تنبیه نماید برای او عیب می‌باشد. ۸  استهزاکننده را تنبیه منما مبادا از تونفرت کند، اما مرد حکیم را تنبیه نما که تو رادوست خواهد داشت. ۹  مرد حکیم را پند ده که زیاده حکیم خواهد شد. مرد عادل را تعلیم ده که علمش خواهد افزود. ۱۰  ابتدای حکمت ترس خداوند است، و معرفت قدوس فطانت می‌باشد.
  • ۱۱  زیرا که به واسطه من روزهای تو کثیر خواهدشد، و سالهای عمر از برایت زیاده خواهدگردید. ۱۲  اگر حکیم هستی، برای خویشتن حکیم هستی. و اگر استهزا نمایی به تنهایی متحمل آن خواهی بود.
  • ۱۳  زن احمق یاوه‌گو است، جاهل است و هیچ نمی داند، ۱۴  و نزد در خانه خود می‌نشیند، درمکانهای بلند شهر بر کرسی، ۱۵  تا راه روندگان رابخواند، و آنانی را که به راههای خود براستی می‌روند. ۱۶  هر‌که جاهل باشد به اینجا برگردد، وبه ناقص العقل می‌گوید: ۱۷  «آبهای دزدیده شده شیرین است، و نان خفیه لذیذ می‌باشد.» ۱۸  و اونمی داند که مردگان در آنجا هستند، ودعوت‌شدگانش در عمقهای هاویه می‌باشند

یوحنا ۱۰

 آمین آمین به شما می‌گویم هر که از در به آغل گوسفند داخل نشود، بلکه از راه دیگر بالا رود، او دزد و راهزن است. 
 و امّا آنکه از در داخل شود، شبان گوسفندان است. 
 دربان بجهت او می‌گشاید و گوسفندان آواز او را می‌شنوند و گوسفندان خود را نام بنام می‌خواند و ایشان را بیرون می‌برد. 
 و وقتی که گوسفندان خود را بیرون بَرَد، پیش روی ایشان می‌خرامد و گوسفندان از عقب او می‌روند، زیرا که آواز او را می‌شناسند. 
 لیکن غریب را متابعت نمی‌کنند، بلکه از او می‌گریزند زیرا که آواز غریبان را نمی‌شناسند. 
 و این مَثَل را عیسی برای ایشان آورد، امّا ایشان نفهمیدند که چه چیز بدیشان می‌گوید. 
 آنگاه عیسی بدیشان باز گفت، آمین آمین بهشما می‌گویم که من درِ گوسفندان هستم. 
 جمیع کسانی که پیش از من آمدند، دزد و راهزن هستند، لیکن گوسفندان سخن ایشان را نشنیدند. 
 من در هستم! هر که از من داخل گردد، نجات یابد و بیرون و درون خرامد و علوفه یابد. 
10  دزد نمی‌آید مگر آنکه بدزدد و بکشد و هلاک کند. من آمدم تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل کنند. 
11  من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد. 
12  امّا مزدوری که شبان نیست و گوسفندان از آنِ او نمی‌باشند، چون بیند که گرگ می‌آید، گوسفندان را گذاشته، فرار می‌کند و گرگ گوسفندان را می‌گیرد و پراکنده می‌سازد. 
13  مزدور می‌گریزد چونکه مزدور است و به فکر گوسفندان نیست. 
14  من شبان نیکو هستم و خاصّان خود را می‌شناسم و خاصّان من مرا می‌شناسند، 
15  چنانکه پدر مرا می‌شناسد و من پدر را می‌شناسم و جان خود را در راه گوسفندان می‌نهم. 
16  و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند. باید آنها را نیز بیاورم و آواز مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد.
17  و از این سبب پدر مرا دوست می‌دارد که من جان خود را می‌نهم تا آن را باز گیرم. 
18  کسی آن را از من نمی‌گیرد، بلکه من خود آن را می‌نهم. قدرت دارم که آن را بنهم و قدرت دارم آن را باز گیرم. این حکم را از پدر خود یافتم. 
19  باز به‌سبب این کلام، در میان یهودیان اختلاف افتاد. 
20  بسیاری از ایشان گفتند که دیو دارد و دیوانه است. برای چه بدو گوش می‌دهید؟ 
21  دیگران گفتند که این سخنان دیوانه نیست. آیا دیو می‌تواند چشم کوران را باز کند؟ 
22  پس در اورشلیم، عید تجدید شد و زمستان بود. 
23  و عیسی در هیکل، در رواق سلیمان می‌خرامید. 
24  پس یهودیان دور او را گرفته، بدو گفتند، تا کی ما را متردّد داری؟ اگر تو مسیح هستی، آشکارا به ما بگو. 
25  عیسی بدیشان جواب داد، من به شما گفتم و ایمان نیاوردید. اعمالی که به اسم پدر خود بجا می‌آورم، آنها برای من شهادت می‌دهد. 
26  لیکن شما ایمان نمی‌آورید زیرا از گوسفندان من نیستید، چنانکه به شما گفتم. 
27  گوسفندان من آواز مرا می‌شنوند و من آنها را می‌شناسم و مرا متابعت می‌کنند. 
28  و من به آنها حیات جاودانی می‌دهم و تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچ‌کس آنها را از دست من نخواهد گرفت. 
29  پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمی‌تواند از دست پدر من بگیرد. 
30  من و پدر یک هستیم. 
31  آنگاه یهودیان باز سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. 
32  عیسی بدیشان جواب داد، از جانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم. به‌سبب کدام یک از آنها مرا سنگسار می‌کنید؟ 
33  یهودیان در جواب گفتند، به‌سبب عمل نیک، تو را سنگسار نمی‌کنیم، بلکه به‌سبب کفر، زیرا تو انسان هستی و خود را خدا می‌خوانی. 
34  عیسی در جواب ایشان گفت، آیا در تورات شما نوشته نشده است که من گفتم شما خدایان هستید؟ 
35  پس اگر آنانی را که کلام خدا بدیشان نازل شد، خدایان خواند و ممکن نیست که کتاب محوگردد، 
36  آیا کسی را که پدر تقدیس کرده، به جهان فرستاد، بدو می‌گویید کفر می‌گویی، از آن سبب که گفتم پسر خدا هستم؟ 
37  اگر اعمال پدر خود را بجا نمی‌آورم، به من ایمان میاورید. 
38  و لکن چنانچه بجا می‌آورم، هرگاه به من ایمان نمی‌آورید، به اعمال ایمان آورید تا بدانید و یقین کنید که پدر در من است و من در او. 
39  پس دیگر باره خواستند او را بگیرند، امّا از دستهای ایشان بیرون رفت. 
40  و باز به آن طرف اُردُن، جایی که اوّل یحیی تعمید می‌داد، رفت و در آنجا توقّف نمود. 
41  و بسیاری نزد او آمده، گفتند که یحیی هیچ معجزه ننمود و لکن هر چه یحیی دربارهٔ این شخص گفت، راست است. 
42  پس بسیاری در آنجا به او ایمان آوردند.

اول پادشاهان فصل ۱۱

1 و اما سلیمانِ پادشاه سوای دختر فرعون، زنان اجنبی بسیاری را از موآبیان و عَمّونیان و اَدومیان و صیدونیان و حیتّیان دوست می‌داشت،

2 از همان قومهایی که خداوند دربارۀ آنها بنی‌اسرائیل را فرموده بود که: «نه شما با ایشان وصلت کنید و نه ایشان با شما، زیرا به‌یقین دل شما را به سوی پیروی از خدایان خود بر خواهند گردانید.» اما سلیمان در عشق بدیشان پیوست.

3 او را هفتصد زنِ بانو بود و سیصد مُتَعِه، و زنانش دل او را برگردانیدند.

4 آری، در زمان سالخوردگی سلیمان، زنانش دل او را به پیروی از خدایانِ غیر برگردانیدند، و دل او دیگر همچون دل پدرش داوود با یهوه خدایش کامل نبود،

5 بلکه سلیمان از پیِ عَشتاروت الهۀ صیدونیان و مِلکوم خدای منفورِ عَمّونیان رفت.

6 پس سلیمان آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، و مانند پدرش داوود کاملاً از خداوند پیروی نکرد.

7 آنگاه سلیمان بر کوهی در شرق اورشلیم، مکانی بلند برای کِموش خدای منفورِ موآبیان و برای مولِک خدای منفورِ عَمّونیان بنا کرد.

8 او برای تمام زنان اجنبی‌اش که برای خدایان خود بخور می‌سوزانیدند و قربانی تقدیم می‌کردند، چنین کرد.

9 پس خشم خداوند بر سلیمان افروخته شد، چراکه دلش از یهوه خدای اسرائیل منحرف گشته بود، از او که دو بار بر وی ظاهر شده

10 و در همین خصوص به او فرمان داده بود که از خدایانِ غیر پیروی نکند؛ اما سلیمان آنچه را که خداوند فرمان داده بود، نگاه نداشت.

11 پس خداوند به سلیمان گفت: «حال که چنین کردی و عهد و فرایض مرا که به تو امر فرموده بودم نگاه نداشتی، من نیز به‌یقین مملکت را از تو پاره خواهم کرد و آن را به خادمت خواهم داد.

12 اما به خاطر پدرت داوود، در ایام تو این کار را نخواهم کرد، بلکه آن را از دست پسرت پاره خواهم کرد.

13 ولی تمامی مملکت را پاره نخواهم کرد، بلکه یک قبیله را به خاطر خدمتگزارم داوود و به خاطر اورشلیم که برگزیده‌ام، به پسرت خواهم داد.»

14 پس خداوند دشمنی بر ضد سلیمان برانگیخت. او هَدَدِ اَدومی، از تبار پادشاهان اَدوم بود.

15 پس از غلبۀ داوود بر اَدوم، یوآب سردار لشکر برای دفن کشتگان رفته و تمامی مردان اَدوم را از دم شمشیر گذرانیده بود.

16 یوآب و تمامی اسرائیل شش ماه در آنجا ماندند تا همۀ مردان اَدوم را از بین بردند.

17 اما هَدَد که در آن زمان پسرکی بیش نبود، با تنی چند از اَدومیانی که خادم پدرش بودند، به مصر گریخت.

18 آنان از مِدیان روانه شده، به فاران آمدند، و مردانی چند از فاران برگرفته، به مصر نزد فرعون پادشاه مصر عزیمت کردند. فرعون خانه و معاشی برای هَدَد تعیین کرد، و زمینی به او بخشید.

19 نظر لطف فرعون چنان شامل حال هَدَد شد که خواهرزن خویش یعنی خواهر ملکه تَحفِنیس را به هَدَد به زنی داد.

20 خواهرِ تَحفِنیس برای هَدَد پسری بزاد، که او را جِنوبَت نامیدند. تَحفِنیس جِنوبَت را در کاخ فرعون از شیر گرفت، و او در آنجا با پسران فرعون می‌زیست.

21 چون هَدَد در مصر شنید که داوود با پدران خود آرمیده و یوآب سردار لشکر نیز درگذشته است، به فرعون گفت: «مرا مرخص فرما تا به دیار خود بازگردم.»

22 اما فرعون وی را گفت: «اینجا نزد من چه کم داری که می‌خواهی به دیار خود بازگردی؟» هَدَد پاسخ داد: «هیچ. فقط مرا مرخص فرما تا بروم!»

23 و خدا دشمنی دیگر بر ضد سلیمان برانگیخت. او رِزون پسر اِلیاداع بود که از نزد ارباب خود، هَدَدعِزِر، پادشاه صوبَه گریخته بود.

24 پس از کشتار مردم ’صوبَه‘ به دست داوود، رِزون مردانی نزد خود گرد آورد و رهبر دسته‌ای چپاولگر شد. و آنها به دمشق رفته، در آنجا ساکن شدند و حکومت دمشق را به دست گرفتند.

25 رِزون در تمامی ایام سلیمان دشمن اسرائیل بود و بر همۀ مشکلاتی که هَدَد سبب می‌شد، می‌افزود. رِزون از اسرائیل بیزار بود و بر اَرام سلطنت می‌کرد.

26 و اما یِرُبعام پسر نِباط، از خادمان سلیمان، بر ضد پادشاه شورید. او فردی اِفرایِمی بود از مردمان صِرِداه، و مادرش بیوه‌زنی بود صِروعَه نام.

27 چنین است شرح شورش او بر پادشاه: سلیمان مشغول بنای مِلّو بود و شکافی را که در دیوار شهر پدرش داوود ایجاد شده بود، مرمت می‌کرد.

28 یِرُبعام مردی بسیار توانا بود، و چون سلیمان دید که او جوانی است سخت‌کوش، وی را به سرپرستیِ کار اجباری خاندان یوسف برگماشت.

29 در آن زمان واقع شد که چون یِرُبعام از اورشلیم بیرون می‌رفت، اَخیّایِ شیلونیِ نبی در راه به او برخورد. اَخیّا ردایی نو بر تن داشت و آن دو در دشت تنها بودند.

30 و اَخیّا ردای نو را که در بر داشت، گرفته، آن را دوازده پاره کرد.

31 سپس به یِرُبعام گفت: «ده پاره را برای خود بگیر زیرا یهوه، خدای اسرائیل چنین می‌گوید: ”اینک من مملکت را از دست سلیمان پاره می‌کنم، و ده قبیله را به تو می‌دهم.

32 اما به خاطر خدمتگزارم داوود و شهر اورشلیم که آن را از میان تمامی قبایل اسرائیل برگزیده‌ام، یک قبیله از آنِ او خواهد بود.

33 زیرا او مرا ترک کرده، و عَشتاروت الهۀ صیدونیان، کِموش خدای موآبیان، و مِلکوم خدای عَمّونیان را پرستش کرده است. او در طریقهای من سلوک نکرده، و آنچه را در نظر من درست است به جا نیاورده و فرایض و قوانین مرا همچون پدرش داوود نگاه نداشته است.

34 لیکن همۀ پادشاهی را از دست او نخواهم گرفت، بلکه او را در تمامی روزهای زندگی‌اش فرمانروا خواهم ساخت. این کار را به خاطر خدمتگزار برگزیدۀ خود داوود خواهم کرد، زیرا که او فرامین و فرایض مرا نگاه می‌داشت.

35 اما پادشاهی را از دست پسرش گرفته، آن را به تو خواهم داد، یعنی ده قبیله را.

36 ولی یک قبیله را به پسرش خواهم بخشید تا خدمتگزارم داوود در اورشلیم، شهری که برای خود برگزیدم تا نام خود را در آن بگذارم، همیشه چراغی در حضور من داشته باشد.

37 و تو را خواهم گرفت تا بر هر چه دلت آرزو دارد، سلطنت کنی و بر اسرائیل پادشاه باشی.

38 و اگر هرآنچه تو را امر فرمایم، بشنوی و در طریقهای من گام برداری و آنچه را در نظر من درست است، به جا آوری و مانند خدمتگزارم داوود فرایض و فرامین مرا نگاه داری، آنگاه من نیز با تو خواهم بود و خانه‌ای مستحکم برایت بنا خواهم کرد، چنانکه برای داوود کردم، و اسرائیل را به تو خواهم بخشید.

39 من نسل داوود را به سبب این امر ذلیل خواهم ساخت، اما نه برای همیشه.»

40 پس سلیمان در پی کشتن یِرُبعام بود، ولی یِرُبعام برخاسته، نزد شیشَق پادشاه مصر گریخت و تا هنگام درگذشت سلیمان در آنجا ماند.

41 و اما دیگر امور مربوط به سلیمان، و هرآنچه کرد، و حکمتش، آیا در کتاب اعمال سلیمان نوشته نشده است؟

42 ایامی که سلیمان در اورشلیم بر تمامی اسرائیل سلطنت کرد، چهل سال بود.

43 پس سلیمان با پدران خود آرمید و او را در شهر پدرش داوود به خاک سپردند. و پسرش رِحُبعام به جای وی به پادشاهی رسید.

یهوه نام خدا

در کتاب خروج در عهد قدیم کتاب مقدس در مورد موسی می خوانیم که خداوند در بوته شعله ورى خود را بر موسی آشکار می سازد و در این ملاقات موسی به رهبری قوم خود برگزیده میشود.

برای موسی پذیرش رهبری قوم بنی اسرائیل کار ساده ای نبود اما خدا به او فرمود: ” من در همه جا و در همه حال با تو هستم” و فرمود: “من هستم آنكه هستم” كه همان يهوه به زبان عبرى است.
یهودیان این کلمه را بر زبان نمی آورند و جداگانه آن را مى نويسند.
“ی”,”ه” “و” ,”ه” .

آنها کلمات الوهيم در عبادت و “ابدی” ویا “سرور” را بر زبان می آورند مسیحیان در کتاب مقدس به صورت مکرر نام خدا را با عنوان”پادشاه” و “سرور” و پدر آسمانى صدا میکنند.
نام خداوند در کتاب مقدس ، آشکارکننده ماهیت وجودی خداوند است.
در واقع اسامی و صفات خدا در کناراعمال او ، اشکار
کننده وی هستند :

الوهیم: به معنی خدای قادر و امین

یهوه ، اهيه :به معنی خدای قائم به ذات

ادونای: به معنی خدای ، خداوند ، آقا

الشدای : خدای قادر مطلق

یهوه شالوم : خدای صلح و سلامتی

یهوه صبایوت : خدای لشگرها

یهوه شمه : خدای حاضر

یهوه صدقینو: خدای عدالت

یهوه نسی : خداوند پرچم و نشان من است .
یهوه روئی : خداوند شبان من است .

یهوه یری : خداوند مهیاکننده است .

اسامی و صفات بالا که آشکار کننده خداوند بوده اند در عهد عتیق استفاده شده و می شود و در عهد جدید از وجود قدوس خداوند با اسامی پدر ، شبان عظم ، عمانوئیل ( خدا با ما ) و سرور صلح و سلامتی یاد میشود .
و خداوند نام ديگرى ندارد نام او يهوه است و تغيير ناپذير و ابدى.

توجه داشته باشيد كه خداوند هزاران اسم ندارد.

ماهیت کتاب مقدس از آغاز تا پایان

ماهیت کتاب مقدس از آغاز تا پایان طغیان بشر را بر علیه خالق خود و همه نتیجه های منفی وابسته به آنرا نشان داده و اینکه راه برگشت به خدا را که پسرش یشوع مسیح برای ما آماده کرده است را بیان میکند.در هر آموزه ای از کتاب مقدس، خواننده بلافاصله به شفافیت، بی رنگی و صادقانه بودن آن پی میبرد. این خود نشان میدهد، که کتاب مقدس سرچشمه خدایی دارد. کتاب مقدس چیزی را زیبا تر از آنچه که هست، نشان نمیدهد. گناه را همانگونه که هست ترسیم کرده و در برابر آن خاموش نمینشیند. گناهان شخصیتهای بزرگی را همانند: داود، سلیمان، پطرس…که نقش بسزایی در پیدا شدن آن را داشته اند، پنهان نکرده، بلکه نشان میدهد، که آنها به فیض و رحمت خدا نیاز داشتند. خداوندا در نام یشوع مسیح در این سال جدید فیض و خواست تو ما را کافی باشد.