بایگانی دسته: Uncategorized

عبرانیان فصل ۱۰

یرا که چون شریعت را سایهٔ نعمتهای آینده است، نه نَفْسِ صورتِ آن چیزها، آن هرگز نمی‌تواند هر سال به همان قربانی‌هایی که پیوسته می‌گذرانند، تقرّب‌جویندگان را کامل گرداند.
 والاّ آیا گذرانیدن آنها موقوف نمی‌شد چونکه عبادت‌کنندگان، بعد از آنکه یک بار پاک شدند، دیگر حسّ گناهان را در ضمیر نمی‌داشتند؟
 بلکه در اینها هر سال یادگاری گناهان می‌شود.
 زیرا محال است که خون گاوها و بزها رفع گناهان را بکند.
 لهذا هنگامی که داخل جهان می‌شود، می‌گوید، قربانی و هدیه را نخواستی، لکن جسدی برای من مهیا ساختی.
 به قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های گناه رغبت نداشتی.
 آنگاه گفتم، اینک، می‌آیم (در طومار کتاب در حقّ من مکتوب است) تا ارادهٔ تو را ای خدا بجا آورم.
 چون پیش می‌گوید، هدایا و قربانی‌ها و قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های گناه را نخواستی و به آنها رغبت نداشتی، که آنها را بحسب شریعت می‌گذرانند،
 بعد گفت که، اینک، می‌آیم تا ارادهٔ تو را ای خدا بجا آورم. پس اوّل را بر می‌دارد، تا دوّم را استوار سازد.
10  و به این اراده مقدّس شده‌ایم، به قربانی جسد عیسی مسیح، یک مرتبه فقط.
11  و هر کاهن هر روزه به خدمت مشغول بوده، می‌ایستد و همان قربانی‌ها را مکرّراً می‌گذراند که هرگز رفع گناهان را نمی‌تواند کرد.
12  لکن او چون یک قربانی برای گناهان گذرانید، به دست راست خدا بنشست تا ابدالآباد.
13  و بعد از آن منتظر است تا دشمنانش پای‌انداز او شوند.
14  از آنرو که به یک قربانی مقدّسان را کامل گردانیده است تا ابدالآباد.
15  و روح‌القدس نیز برای ما شهادت می‌دهد، زیرا بعد از آنکه گفته بود،
16  این است آن عهدی که بعد از آن ایّام با ایشان خواهم بست، خداوند می‌گوید احکام خود را در دلهای ایشان خواهم نهاد و بر ذهن ایشان مرقوم خواهم داشت،
17  [باز می‌گوید] و گناهان و خطایای ایشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.
18  امّا جایی که آمرزش اینها هست، دیگر قربانی گناهان نیست.
19  پس ای برادران، چونکه به خون عیسی دلیری داریم تا به مکان اقدس داخل شویم
20  از طریق تازه و زنده که آن را بجهت ما از میان پرده، یعنی جسم خود مهیّا نموده است،
21  و کاهنی بزرگ را بر خانهٔ خدا داریم،
22  پس به دل راست، در یقین ایمان، دلهای خود را از ضمیر بد پاشیده و بدنهای خود را به آب پاک غسل داده، نزدیک بیاییم؛
23  و اعتراف امید را محکم نگاه داریم، زیرا که وعده‌دهنده امین است.
24  و ملاحظهٔ یکدیگر را بنماییم تا به محبّت و اعمال نیکو ترغیب نماییم.
25  و از با هم آمدن در جماعت غافل نشویم چنانکه بعضی را عادت است، بلکه یکدیگر را نصیحت کنیم و زیادتر به اندازه‌ای که می‌بینید که آن روز نزدیک می‌شود.
26  زیرا که بعد از پذیرفتن معرفت راستی اگر عمداً گناهکار شویم، دیگر قربانی گناهان باقی نیست،
27  بلکه انتظارِ هولناکِ عذاب و غیرت آتشی که مخالفان را فرو خواهد برد.
28  هر که شریعت موسی را خوار شمرد، بدون رحم به دو یا سه شاهد کشته می‌شود.
29  پس به چه مقدار گمان می‌کنید که آن کس، مستحقّ عقوبت سخت‌تر شمرده خواهد شد که پسر خدا را پایمال کرد و خون عهدی را که به آن مقدّس گردانیده شد، ناپاک شمرد و روح نعمت را بی‌حرمت کرد؟
30  زیرا می‌شناسیم او را که گفته است، خداوند می‌گوید انتقام از آنِ من است؛ من مکافات خواهم داد. و ایضاً، خداوند قوم خود را داوری خواهد نمود.
31  افتادن به دستهای خدای زنده چیزی هولناک است.
32  و لیکن ایّام سلف را به یاد آورید که بعد از آنکه منوّر گردیدید، متحمّل مجاهده‌ای عظیم از دردها شدید،
33  چه از اینکه از دشنام‌ها و زحمات تماشای مردم می‌شدید، و چه از آنکه شریک با کسانی می‌بودید که در چنین چیزها بسر می‌بردند.
34  زیرا که با اسیران نیز همدرد می‌بودید و تاراج اموال خود را نیز به خوشی می‌پذیرفتید، چون دانستید که خود شما را در آسمان مال نیکوتر و باقی است.
35  پس ترک مکنید دلیری خود را که مقرون به مجازات عظیم می‌باشد.
36  زیرا که شما را صبر لازم است تا ارادهٔ خدا را بجا آورده، وعده را بیابید.
37  زیرا که بعد از اندک زمانی، آن آینده خواهد آمد و تأخیر نخواهد نمود.
38  لکن عادل به ایمان زیست خواهد نمود و اگر مرتّد شود نفس من با وی خوش نخواهد شد.
39  لکن ما از مرتدّان نیستیم تا هلاک شویم، بلکه از ایمانداران تا جان خود را دریابیم.

 

عبرانیان فصل ۷

یرا این ملکیصدق، پادشاه سالیم و کاهن خدای تعالیٰ، هنگامی که ابراهیم از شکست دادن ملوک مراجعت می‌کرد، او را استقبال کرده، بدو برکت داد.
 و ابراهیم نیز از همهٔ چیزها ده‌یک بدو داد؛ که او اوّل ترجمه شده، پادشاه عدالت است و بعد ملک سالیم نیز، یعنی پادشاه سلامتی.
 بی‌پدر و بی‌مادر و بی‌نسب‌نامه و بدون ابتدای ایّام و انتهای حیات بلکه به شبیه پسر خدا شده، کاهن دایمی می‌ماند.
 پس ملاحظه کنید که این شخص چقدر بزرگ بود که ابراهیم پاتریارخ نیز از بهترین غنایم، ده‌یک بدو داد.
 و امّا از اولاد لاوی کسانی که کهانت را می‌یابند، حکم دارند که از قوم بحسب شریعت ده‌یک بگیرند، یعنی از برادران خود، با آنکه ایشان نیز از صُلب ابراهیم پدید آمدند.
 لکن آن کس که نسبتی بدیشان نداشت، از ابراهیم ده‌یک گرفته و صاحب وعده‌ها را برکت داده است.
 و بدون هر شبهه، کوچک از بزرگ برکت داده می‌شود.
 و در اینجا مردمان مردنی ده‌یک می‌گیرند، امّا در آنجا کسی که بر زنده بودن وی شهادت داده می‌شود.
 حتی آنکه گویا می‌توان گفت که، بوساطت ابراهیم از همان لاوی که ده‌یک می‌گیرد، ده‌یک گرفته شد،
10  زیرا که هنوز در صُلب پدر خود بود، هنگامی که ملکیصدق او را استقبال کرد.
11  و دیگر اگر از کهانت لاوی کمال حاصل می‌شد (زیرا قوم شریعت را بر آن یافتند)، باز چه احتیاج می‌بود که کاهنی دیگر بر رتبهٔ ملکیصدق مبعوث شود و مذکور شود که بر رتبهٔ هارون نیست؟
12  زیرا هر گاه کهانت تغییر می‌پذیرد، البته شریعت نیز تبدیل می‌یابد.
13  زیرا او که این سخنان در حقّ وی گفته می‌شود، از سبط دیگر ظاهر شده است که احدی از آن، خدمت قربانگاه را نکرده است.
14  زیرا واضح است که خداوند ما از سبط یهودا طلوع فرمود، که موسی در حقّ آن سبط از جهت کهانت هیچ نگفت.
15  و نیز بیشتر مُبَیَّن است از اینکه، به مثال ملکیصدق کاهنی بطور دیگر باید ظهور نماید،
16  که به شریعت و احکام جسمی مبعوث نشود، بلکه به قوّت حیات غیرفانی.
17  زیرا شهادت داده شد که، تو تا به ابد کاهن هستی بر رتبهٔ ملکیصدق.
18  زیرا که حاصل می‌شود، هم نَسخ حکم سابق بعلّت ضعف و عدم فایدهٔ آن
19  (از آن جهت که شریعت هیچ چیز را کامل نمی‌گرداند)، و هم برآوردن امید نیکوتر، که به آن تقرّب به خدا می‌جوییم.
20  و بقدر آنکه این بدون قسم نمی‌باشد.
21  زیرا ایشان بی‌قسم کاهن شده‌اند و لیکن این با قسم از او که به وی می‌گوید، خداوند قسم خورد و تغییر اراده نخواهد داد که تو کاهن ابدی هستی، بر رتبهٔ ملکیصدق.
22  به همین قدر نیکوتر است آن عهدی که عیسی ضامن آن گردید.
23  و ایشان کاهنان بسیار می‌شوند، از جهت آنکه موت از باقی بودن ایشان مانع است.
24  لکن وی چون تا به ابد باقی است، کهانت بی‌زوال دارد.
25  از این جهت نیز قادر است که آنانی را که به‌وسیلهٔ وی نزد خدا آیند، نجات بی‌نهایت بخشد، چونکه دائماً زنده است تا شفاعت ایشان را بکند.
26  زیرا که ما را چنین رئیس کَهَنَه شایسته است، قدّوس و بی‌آزار و بی‌عیب و از گناهکاران جدا شده و از آسمانها بلندتر گردیده،
27  که هر روز محتاج نباشد به مثال آن رؤسای کَهَنَه، که اوّل برای گناهان خود و بعد برای قوم قربانی بگذراند، چونکه این را یک بار فقط بجا آورد، هنگامی که خود را به قربانی گذرانید.
28  از آنرو که شریعت مردمانی را که کم‌زوری دارند کاهن می‌سازد، لکن کلام قسم که بعد از شریعت است، پسر را که تا ابدالآباد کامل شده است.

متی فصل ۱۰

دوازده شاگرد خود را طلبیده، ایشانرا بر ارواح پلید قدرت داد که آنها را بیرون کنند و هر بیماری و رنجی را شفا دهند.
 و نامهای دوازده رسول این است، اوّل شمعون معروف به پطرس و برادرش اندریاس؛ یعقوببن زِبِدی و برادرش یوحنّا؛
 فِیلپُّس و برتولما؛ توما و متّای باجگیر؛ یعقوب بن حلفی و لبی معروف به تدّی؛
 شمعون قانوی و یهودای اسخریوطی که او را تسلیم نمود.
 این دوازده را عیسی فرستاده، بدیشان وصیّت کرده، گفت، از راه امّت‌ها مروید و در بَلَدی از سامریان داخل مشوید،
 بلکه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید.
 و چون می‌روید، موعظه کرده، گویید که ملکوت آسمان نزدیک است.
 بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده کنید، دیوها را بیرون نمایید. مفت یافته‌اید، مفت بدهید.
 طلا یا نقره یامس در کمرهای خود ذخیره مکنید،
10  و برای سفر، توشهدان یا دو پیراهن یا کفشها یا عصا برندارید، زیرا که مزدور مستحّق خوراک خود است.
11  و در هر شهری یا قریهای که داخل شوید، بپرسید که در آنجا که لیاقت دارد؛ پس در آنجا بمانید تا بیرون روید.
12  و چون به خانه‌ای درآیید، بر آن سلام نمایید؛
13  پس اگر خانه لایق باشد، سلام شما بر آن واقع خواهد شد و اگر نالایق بُوَد، سلام شما به شما خواهد برگشت.
14  و هر که شما را قبول نکند یا به سخن شما گوش ندهد، از آن خانه یا شهر بیرون شده، خاک پایهای خود را برافشانید.
15  هرآینه به شما می‌گویم که در روز جزا حالت زمین سدوم و غموره از آن شهر سهلتر خواهد بود.
16  هان، من شما را مانند گوسفندان در میان گرگان می‌فرستم؛ پس مثل مارها هوشیار و چون کبوتران ساده باشید.
17  امّا از مردم برحذر باشید، زیرا که شما را به مجلسها تسلیم خواهند کرد و در کنایس خود شما را تازیانه خواهند زد،
18  و در حضور حکّام و سلاطین، شما را بخاطر من خواهند برد تا بر ایشان و بر امّت‌ها شهادتی شود.
19  امّا چون شما را تسلیم کنند، اندیشه مکنید که چگونه یا چه بگویید زیرا در همان ساعت به شما عطا خواهد شد که چه باید گفت،
20  زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روح پدر شما، در شما گوینده است.
21  و برادر، برادر را و پدر، فرزند را به موت تسلیم خواهند کرد و فرزندان بر والدین خود برخاسته، ایشان را به قتل خواهند رسانید؛
22  و بجهت اسم من، جمیع مردم از شما نفرت خواهند کرد. لیکن هر که تا به آخر صبر کُند، نجات یابد.
23  و وقتی که در یک شهر بر شما جفا کنند، به دیگری فرار کنید زیرا هرآینه به شما می‌گویم تا پسر انسان نیاید، از همهٔ شهرهای اسرائیل نخواهید پرداخت.
24  شاگرد از معلّم خود افضل نیست و نه غلام از آقایش برتر.
25  کافی است شاگرد را که چون استاد خویش گردد و غلام را که چون آقای خود شود. پس اگر صاحب خانه را بَعْلْزَبُول خواندند، چقدر زیادتر اهل خانهاش را.
26  لهذا از ایشان مترسید زیرا چیزی مستور نیست که مکشوف نگردد و نه مجهولی که معلوم نشود.
27  آنچه در تاریکی به شما می‌گویم، در روشنایی بگویید، و آنچه در گوش شنوید بر بامها موعظه کنید.
28  و از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نیاند، بیم مکنید، بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک کردن روح و جسم را نیز در جهنّم.
29  آیا دو گنجشک به یک فَلس فروخته نمی‌شود؟ و حال آنکه یکی از آنها جز به حکم پدر شما به زمین نمی‌افتد.
30  لیکن همهٔ مویهای سر شما نیز شمرده شده است.
31  پس ترسان مباشید زیرا شما از گنجشکان بسیار افضل هستید.
32  پس هر که مرا پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را اقرار خواهم کرد.
33  امّا هر که مرا پیش مردم انکار نماید، من هم در حضور پدر خود که درآسمان است او را انکار خواهم نمود.
34  گمان مبرید که آمده‌ام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامده‌ام تا سلامتی بگذارم، بلکه شمشیر را.
35  زیرا که آمده‌ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خویش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم.
36  و دشمنان شخص، اهل خانهٔ او خواهند بود.
37  و هر که پدر یا مادر را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد و هر که پسر یا دختر را از من زیاده دوست دارد، لایق من نباشد.
38  و هر که صلیب خود را برنداشته، از عقب من نیاید، لایق من نباشد.
39  هر که جان خود را دریابد، آن را هلاک سازد و هر که جان خود را بخاطر من هلاک کرد، آن را خواهد دریافت.
40  هر که شما را قبول کند، مرا قبول کرده و کسی که مرا قبول کرده، فرستنده مرا قبول کرده باشد.
41  و آنکه نبیای را به اسم نبی پذیرد، اجرت نبی یابد و هر که عادلی را به اسم عادلی پذیرفت، مزد عادل را خواهد یافت.
42  و هر که یکی از این صغار را کاسهای از آب سرد محض نام شاگرد نوشاند، هرآینه به شما می‌گویم اجر خود را ضایع نخواهد ساخت.

 

تولد تازه

 

كسى كه تولد تازه مى يابد، گرچهج به فرزندى خدا پذيرفته مى شود، ولى باز احتياج دارد كه راه رفتن را بياموزد. وقتى مرتكب اشتباهى مى شويد، شيطان كوشش مى كند تا شما را مايوس و دلسرد كند و اين فكر را به ذهن تان مى آورد كه (( من فرزند خدا نيستم والا مرتكب چنين كارهايى نمى شدم.)) بعضى از مسيحيان جديد دچار تشويش شده، شك به دل خود راه مى دهند و به خود مى گويند: (( من نمى توانم زندگى مسيح وار داشته باشم. خيلى مشكل است. ممكن است مجدداً به زندگى قبلى خود برگردم و از خدا روگردان شوم. من آن تغييرى را كه مسيحيان مى گويند، در خودم احساس نمى كنم. از شادى نجات برخوردار نيستم. نه! نه! فكر نمى كنم نجات يافته باشم.)) آيا هيچ اتفاق افتاده كه با اين گونه افكار پر از شك و ترديد به مبارزه بپردازيد؟ 👈به ياد داشته باشيد كه آنها از ابزار دشمنى هستند كه مى كوشد شما را مايوس ساخته، شكست بدهد.👉 برخى از مردم ممكن است شادى بيشترى در هنگام نجات احساس كنند و بعضى نيز lكمتر. بنابراين، نمى توان فقط به احساسات تكيه كرد. وقتى براى بركات خدا، او را شكر كنيد، شادى شما افزوده خواهد شد.👈(( به خاطر داشته باشيد كه نجات شما به احساس شما بستگى ندارد؛ نجات شما بستگى دارد به امانت و وفادارى خدايى كه زندگى و روح خود را به وى سپرده ايد.))👉

اگر افتاده ايد، فكر نكنيد كه ديگر نمى توانيد برخيزيد. هر اشتباهى را كه باعث افتادن شده، به خدا اعتراف كنيد تا شما را ببخشد و باز شما را برخيزاند. تغيير و تحولى كه در شما رخ داده و اشتياقى كه براى خدا در قلبتان به وجود آمده، و اينكه براى خطاهاى خود احساس پشيمانى مى كنيد، تماماً نشانه اين است كه شما واقعاً تولد تازه يافته ايد. بنابراين، هيچ وقت دلسرد نشويد. به خاطر داشته باشيد كه مشكلاتى كه بچه ها به هنگام راه افتادن دچارشان مى شوند، يكسان و به يك اندازه نيست.

پادشاهی خداوند

جشن پادشاهی خدا :

“”  یكی از حاضران، بعد از شنیدن این سخنان به او عرض كرد: «خوشا به حال آن کسی‌که در پادشاهی خدا سر سفره بنشیند.» امّا عیسی پاسخ داد: «مردی ضیافت شام بزرگی ترتیب داد و عدّهٔ زیادی را دعوت كرد. در وقت شام، غلام خود را با پیغامی نزد مهمانان فرستاد كه حالا بیایید، همه‌چیز حاضر است. امّا همه شروع به عذر آوردن كردند. اولی گفت: ‘من قطعه زمینی خریده‌ام و باید بروم آن را ببینم. لطفاً عذر مرا بپذیر.’ دومی گفت: ‘من پنج جفت گاو خریده‌ام و حالا می‌روم آنها را امتحان كنم. لطفاً مرا معذور بدار.’ نفر بعدی گفت: ‘من تازه زن گرفته‌ام و به این سبب نمی‌توانم بیایم.’ وقتی آن غلام برگشت و موضوع را به اطّلاع ارباب خود رسانید، ارباب عصبانی شد و به او گفت: ‘زود به کوچه‌ها و پس‌کوچه‌های شهر برو و بینوایان و مفلوجان و كورها و شلها را نزد من بیاور.’ بعداً غلام گفت: ‘ارباب، امر تو اطاعت شد و هنوز هم، جا هست.’ ارباب جواب داد: ‘به شاهراهها و كوچه باغها برو و با اصرار همه را دعوت كن كه بیایند تا خانهٔ من پُر شود. بدانید كه هیچ‌یک از آن کسانی‌که دعوت كرده بودم مزهٔ این شام را نخواهد چشید.’»  “” 

  1. لوقا ۱۴: ۱۵ – ۲۴

اول پادشاهان فصل ۱۱

1 و اما سلیمانِ پادشاه سوای دختر فرعون، زنان اجنبی بسیاری را از موآبیان و عَمّونیان و اَدومیان و صیدونیان و حیتّیان دوست می‌داشت،

2 از همان قومهایی که خداوند دربارۀ آنها بنی‌اسرائیل را فرموده بود که: «نه شما با ایشان وصلت کنید و نه ایشان با شما، زیرا به‌یقین دل شما را به سوی پیروی از خدایان خود بر خواهند گردانید.» اما سلیمان در عشق بدیشان پیوست.

3 او را هفتصد زنِ بانو بود و سیصد مُتَعِه، و زنانش دل او را برگردانیدند.

4 آری، در زمان سالخوردگی سلیمان، زنانش دل او را به پیروی از خدایانِ غیر برگردانیدند، و دل او دیگر همچون دل پدرش داوود با یهوه خدایش کامل نبود،

5 بلکه سلیمان از پیِ عَشتاروت الهۀ صیدونیان و مِلکوم خدای منفورِ عَمّونیان رفت.

6 پس سلیمان آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، و مانند پدرش داوود کاملاً از خداوند پیروی نکرد.

7 آنگاه سلیمان بر کوهی در شرق اورشلیم، مکانی بلند برای کِموش خدای منفورِ موآبیان و برای مولِک خدای منفورِ عَمّونیان بنا کرد.

8 او برای تمام زنان اجنبی‌اش که برای خدایان خود بخور می‌سوزانیدند و قربانی تقدیم می‌کردند، چنین کرد.

9 پس خشم خداوند بر سلیمان افروخته شد، چراکه دلش از یهوه خدای اسرائیل منحرف گشته بود، از او که دو بار بر وی ظاهر شده

10 و در همین خصوص به او فرمان داده بود که از خدایانِ غیر پیروی نکند؛ اما سلیمان آنچه را که خداوند فرمان داده بود، نگاه نداشت.

11 پس خداوند به سلیمان گفت: «حال که چنین کردی و عهد و فرایض مرا که به تو امر فرموده بودم نگاه نداشتی، من نیز به‌یقین مملکت را از تو پاره خواهم کرد و آن را به خادمت خواهم داد.

12 اما به خاطر پدرت داوود، در ایام تو این کار را نخواهم کرد، بلکه آن را از دست پسرت پاره خواهم کرد.

13 ولی تمامی مملکت را پاره نخواهم کرد، بلکه یک قبیله را به خاطر خدمتگزارم داوود و به خاطر اورشلیم که برگزیده‌ام، به پسرت خواهم داد.»

14 پس خداوند دشمنی بر ضد سلیمان برانگیخت. او هَدَدِ اَدومی، از تبار پادشاهان اَدوم بود.

15 پس از غلبۀ داوود بر اَدوم، یوآب سردار لشکر برای دفن کشتگان رفته و تمامی مردان اَدوم را از دم شمشیر گذرانیده بود.

16 یوآب و تمامی اسرائیل شش ماه در آنجا ماندند تا همۀ مردان اَدوم را از بین بردند.

17 اما هَدَد که در آن زمان پسرکی بیش نبود، با تنی چند از اَدومیانی که خادم پدرش بودند، به مصر گریخت.

18 آنان از مِدیان روانه شده، به فاران آمدند، و مردانی چند از فاران برگرفته، به مصر نزد فرعون پادشاه مصر عزیمت کردند. فرعون خانه و معاشی برای هَدَد تعیین کرد، و زمینی به او بخشید.

19 نظر لطف فرعون چنان شامل حال هَدَد شد که خواهرزن خویش یعنی خواهر ملکه تَحفِنیس را به هَدَد به زنی داد.

20 خواهرِ تَحفِنیس برای هَدَد پسری بزاد، که او را جِنوبَت نامیدند. تَحفِنیس جِنوبَت را در کاخ فرعون از شیر گرفت، و او در آنجا با پسران فرعون می‌زیست.

21 چون هَدَد در مصر شنید که داوود با پدران خود آرمیده و یوآب سردار لشکر نیز درگذشته است، به فرعون گفت: «مرا مرخص فرما تا به دیار خود بازگردم.»

22 اما فرعون وی را گفت: «اینجا نزد من چه کم داری که می‌خواهی به دیار خود بازگردی؟» هَدَد پاسخ داد: «هیچ. فقط مرا مرخص فرما تا بروم!»

23 و خدا دشمنی دیگر بر ضد سلیمان برانگیخت. او رِزون پسر اِلیاداع بود که از نزد ارباب خود، هَدَدعِزِر، پادشاه صوبَه گریخته بود.

24 پس از کشتار مردم ’صوبَه‘ به دست داوود، رِزون مردانی نزد خود گرد آورد و رهبر دسته‌ای چپاولگر شد. و آنها به دمشق رفته، در آنجا ساکن شدند و حکومت دمشق را به دست گرفتند.

25 رِزون در تمامی ایام سلیمان دشمن اسرائیل بود و بر همۀ مشکلاتی که هَدَد سبب می‌شد، می‌افزود. رِزون از اسرائیل بیزار بود و بر اَرام سلطنت می‌کرد.

26 و اما یِرُبعام پسر نِباط، از خادمان سلیمان، بر ضد پادشاه شورید. او فردی اِفرایِمی بود از مردمان صِرِداه، و مادرش بیوه‌زنی بود صِروعَه نام.

27 چنین است شرح شورش او بر پادشاه: سلیمان مشغول بنای مِلّو بود و شکافی را که در دیوار شهر پدرش داوود ایجاد شده بود، مرمت می‌کرد.

28 یِرُبعام مردی بسیار توانا بود، و چون سلیمان دید که او جوانی است سخت‌کوش، وی را به سرپرستیِ کار اجباری خاندان یوسف برگماشت.

29 در آن زمان واقع شد که چون یِرُبعام از اورشلیم بیرون می‌رفت، اَخیّایِ شیلونیِ نبی در راه به او برخورد. اَخیّا ردایی نو بر تن داشت و آن دو در دشت تنها بودند.

30 و اَخیّا ردای نو را که در بر داشت، گرفته، آن را دوازده پاره کرد.

31 سپس به یِرُبعام گفت: «ده پاره را برای خود بگیر زیرا یهوه، خدای اسرائیل چنین می‌گوید: ”اینک من مملکت را از دست سلیمان پاره می‌کنم، و ده قبیله را به تو می‌دهم.

32 اما به خاطر خدمتگزارم داوود و شهر اورشلیم که آن را از میان تمامی قبایل اسرائیل برگزیده‌ام، یک قبیله از آنِ او خواهد بود.

33 زیرا او مرا ترک کرده، و عَشتاروت الهۀ صیدونیان، کِموش خدای موآبیان، و مِلکوم خدای عَمّونیان را پرستش کرده است. او در طریقهای من سلوک نکرده، و آنچه را در نظر من درست است به جا نیاورده و فرایض و قوانین مرا همچون پدرش داوود نگاه نداشته است.

34 لیکن همۀ پادشاهی را از دست او نخواهم گرفت، بلکه او را در تمامی روزهای زندگی‌اش فرمانروا خواهم ساخت. این کار را به خاطر خدمتگزار برگزیدۀ خود داوود خواهم کرد، زیرا که او فرامین و فرایض مرا نگاه می‌داشت.

35 اما پادشاهی را از دست پسرش گرفته، آن را به تو خواهم داد، یعنی ده قبیله را.

36 ولی یک قبیله را به پسرش خواهم بخشید تا خدمتگزارم داوود در اورشلیم، شهری که برای خود برگزیدم تا نام خود را در آن بگذارم، همیشه چراغی در حضور من داشته باشد.

37 و تو را خواهم گرفت تا بر هر چه دلت آرزو دارد، سلطنت کنی و بر اسرائیل پادشاه باشی.

38 و اگر هرآنچه تو را امر فرمایم، بشنوی و در طریقهای من گام برداری و آنچه را در نظر من درست است، به جا آوری و مانند خدمتگزارم داوود فرایض و فرامین مرا نگاه داری، آنگاه من نیز با تو خواهم بود و خانه‌ای مستحکم برایت بنا خواهم کرد، چنانکه برای داوود کردم، و اسرائیل را به تو خواهم بخشید.

39 من نسل داوود را به سبب این امر ذلیل خواهم ساخت، اما نه برای همیشه.»

40 پس سلیمان در پی کشتن یِرُبعام بود، ولی یِرُبعام برخاسته، نزد شیشَق پادشاه مصر گریخت و تا هنگام درگذشت سلیمان در آنجا ماند.

41 و اما دیگر امور مربوط به سلیمان، و هرآنچه کرد، و حکمتش، آیا در کتاب اعمال سلیمان نوشته نشده است؟

42 ایامی که سلیمان در اورشلیم بر تمامی اسرائیل سلطنت کرد، چهل سال بود.

43 پس سلیمان با پدران خود آرمید و او را در شهر پدرش داوود به خاک سپردند. و پسرش رِحُبعام به جای وی به پادشاهی رسید.

پیدایش فصل ۱۲:۱۱ تا ۲۰

 و واقع‌ شد كه‌ چون‌ نزدیك‌ به‌ ورود مصر شد، به‌ زن‌ خود سارای‌ گفت‌: «اینك‌ می‌دانم‌ كه‌ تو زن‌ نیكومنظر هستی. همانا چون‌ اهل‌ مصر تو را بینند، گویند: “این‌ زوجۀ اوست‌.” پس‌ مرا بكشند و تو را زنده‌ نگاه‌ دارند. پس‌ بگو كه‌ تو خواهر من‌ هستی‌ تا به‌ خاطر تو برای‌ من‌ خیریت‌ شود و جانم‌ بسبب‌ تو زنده‌ ماند.» و به‌ مجرد ورود ابرام‌ به‌ مصر، اهل‌ مصر آن‌ زن‌ را دیدند كه‌ بسیار خوش‌منظر اسـت‌. 
  و امرای‌ فرعـون‌ او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون‌ ستودند. پس‌ وی‌ را به‌ خانۀ فرعـون‌ در آوردنـد. و بخاطـر وی‌ با ابـرام‌ احسان‌ نمود، و او صاحب‌ میشها و گاوان‌ و حماران‌ و غلامان‌ و كنیـزان‌ و ماده‌ الاغـان‌ و شتـران‌ شد. و خداوند فرعـون‌ و اهل‌ خانۀ او را بسبب‌ سارای‌، زوجۀ ابرام‌ به‌ بلایای‌ سخت‌ مبتلا ساخت‌. و فرعـون‌ ابـرام‌ را خوانـده‌، گفت‌: «این‌ چیست‌ كه‌ به‌ من‌ كردی‌؟ چرا مرا خبر ندادی‌ كه‌ او زوجۀ توست‌؟ 
  چرا گفتی‌: او خواهر منست‌، كه‌ او را به‌ زنی‌ گرفتم‌؟ و الا´ن‌، اینك‌ زوجۀ تو. او را برداشته‌، روانه‌ شو!» آنگاه‌ فرعون‌ در خصوص‌ وی‌، كسان‌ خود را امر فرمود تا او را با زوجه‌اش‌ و تمام‌ مایملكش‌ روانه‌ نمودند.

چرا عیسی از خود در مقابل کسانی که شکنجه اش دادند دفاع نکرد؟ چرا؟

او مظلوم شد امّا تواضع نموده، دهان خود را نگشود؟» ( اشعیا ۵۳: ۷). دانشمند بزرگ، آلبرت انیشتن با وجود آنکه مسیحی نبود، گفت، هیچکس نمی تواند انجیل را بخواند و وجود عیسی مسیح را احساس نکند. شخصیتش در در هر کلمه انجیل می تپد. هیچ افسانه ای با چنین زندگی پر نشده است ( آلبرت انیشتن، انتشارات شنبه بعدازظهر، ۲۶ اکتبر ۱۹۲۹).

حتی موقعیکه تازیانه خورد و به صلیب کشیده شد، وی هیچ چیزی نگفت! چرا عیسی مسیح در برابر کسانی که کتکش زدند و وی را به کشتن دادند از خویش دفاع نکرد؟
فیلسوف فرانسوی روسو با وجود اینکه ملحد بود به طرز عجیبی به پاسخ این سئوال نزدیک شد وقتی که گفت: “اگر سقراط مانند یک فیلسوف زیست و از دنیا رفت، عیسی مسیح مانند خدا زیست و از دنیا رفت.” (ژان- ژاک روسو، فیلسوف فرانسوی، ۱۷۱۲- ۱۷۷۸).

عیسی مسیح از خودش دفاع نکرد چون تنها دلیل آمدنش به دنیا رنج کشیدن و مردن بر روی صلیب بود. یکسال قبل از به صلیب کشیده شدن، عیسی مسیح این موضوع را به طور واضحی بیان کرد.
«و از آن زمان عیسی به شاگردان خود به خبردادن آغاز کرد که رفتن او به اورشلیم و زحمتِ بسیار کشیدن از مشایخ و رؤسای کَهَنه و کاتبان و کشته شدن و در روز سوم برخاستن ضروری است» ( متی ۱۶: ۲۱).

تفسیر کاربردی عهد جدید در این باره می گوید:
پطرس تازه اقرار کرده بود که عیسی همان مسیح موعود، پسر خداوند، است [مرقس ۸: ۲۹]. اما [پطرس] هنوز نمی دانست که عیسی برای انجام چه کاری به این دنیا آمد. او هم مانند بقیه یهودیان فکر می کرد که عیسی برای اینکه پادشاه زمین باشد به این دنیا آمد. به همین دلیل وقتی عیسی مسیح به او گفت که باید رنج بکشد و… کشته شود، پطرس نمی توانست آن را قبول کند. عیسی حتی گفت که بعد از سه روز زنده خواهد شد. عیسی مسیح نه تنها می دانست که کشته خواهد شد، بلکه می دانست که بعد از سه روز زنده خواهد شد. حواریون اصلاْ این را نمی فهمیدند. (توماس هیل، تفسیر کاربردی عهد جدید، انتشارات کینگزوی، ۱۹۹۶، صفحات. ۲۶۰- ۲۶۱).

ولی ما باید این را بفهمیم. کتاب مقدس می گوید،
«این سخن امین است و لایق قبول تامّ که مسیح عیسی به دنیا آمد تا گناهکاران را نجات بخشد که من بزرگترین آنها هستم» ( اول تیموتیوس ۱: ۱۵)
با مرگش بر روی صلیب برای گناهان ما و با دوباره زنده شدنش، عیسی مسیح به ما زندگی دوباره داد. عیسی مسیح در برابر تازیانه ها و به صلیب کشیده شدن، از خودش دفاع نکرد چون همانطور که به پیلاطوس گفت: «از این جهت من متولّد شدم و بجهت این در جهان آمدم» ( یوحنا ۱۸: ۳۷).

پیدایش فصل ۲۶بخش دوم

آشتی اسحاق و ابی ملک
ابی‌ملک‌ به اتّفاق ‌مشاور خود، احوزات‌ و سردار سپاهیانش‌، فیكول‌ از جرار به ‌ملاقات‌ اسحاق ‌آمد. اسحاق‌ پرسید: «تو با من‌ غیردوستانه‌ رفتار كردی و مرا از سرزمین‌ خود بیرون‌ كردی‌. پس‌ چرا حالا به ‌دیدن ‌من ‌آمدی‌؟» آنها جواب ‌دادند: «ما حالا فهمیده‌ایم‌ كه‌ خداوند با توست ‌و فكر می‌كنیم‌ كه‌ باید یک ‌قرارداد صلح ‌بین ‌ما بسته‌ شود. ما از تو می‌خواهیم‌ كه ‌قول ‌بدهی به‌ ما صدمه‌ای نزنی‌، همان طوری که ‌ما به ‌تو صدمه ‌نزدیم. ‌ما با تو مهربان ‌بودیم ‌و تو را به‌ سلامتی روانه‌ كردیم‌. حالا كاملاً واضح‌ است ‌كه‌ خداوند تو را بركت ‌داده‌ است‌.» اسحاق ‌یک ‌مهمانی به ‌افتخار آنها ترتیب ‌داد. آنها خوردند و نوشیدند. روز بعد صبح ‌زود هریک ‌از آنها به ‌هم‌ قول‌ دادند و به‌خاطر آن ‌قسم ‌خوردند. اسحاق ‌با آنها خداحافظی كرد و دوستانه ‌از هم‌ جدا شدند. در آن ‌روز غلامان ‌اسحاق‌ آمدند و به ‌او خبر دادند كه‌، چاهی را كه‌ می‌كندیم‌ به‌ آب ‌رسیده‌ است‌. او اسم‌ آن ‌چاه ‌را «قسم‌» گذاشت ‌و به ‌همین ‌دلیل ‌است ‌كه‌ آن‌ شهر «بئرشبع» نامیده‌ شد.

همسران بیگانه عیسو
وقتی عیسو چهل ‌ساله ‌شد با دو دختر حِتی به‌ نامهای جودیت ‌دختر بیری و بسمه دختر ایلون ‌ازدواج‌ كرد. آنها زندگی را بر اسحاق ‌و ربكا سخت ‌كردند.
پیدایش 26:1 – 35 TPV

نکات مسیحیت 23:

شخص ایماندار، دراثر عادل شمرده شدن در سه چیز فخر و شادی می کند.

1: نخست آنکه به ((امید جلال خداوند)) فخر و شادی می کند (رومیان ۵ :۲)، جلالی که در آینده، به هنگام ظهور مسیح و کامل شدن نجات ایماندار، متجلی خواهد شد.

2: او در مصیبت ها و آزمایشهای زمان حاضر شادی می کند (رومیان ۵ :۳) که باعث می شود او در صبر و تحمل و صفاتی که امید او را تقویت میکند رشد کند (رومیان ۵ :۴).

3: او در خودِ خدا فخر و شادی می کند (رومیان ۵ :۴).

 اکنون زندگی کن
شخصی بود که همیشه خود را برای اشتباهات گذشته‌اش شماتت می‌کرد. یکروز چنان غم و یأس او را فرو گرفت که دیگر حتی رمق دعا نیز در او باقی نماند. اینبار نیز خود را با این جمله محکوم می‌کرد: ‘اگر کمی پشتکار داشتم‌، چقدر زندگیم تغییر می‌کرد…’. آنگاه نجوایی از درون شنید که به او می‌گفت‌: ‘الان آن کاری را انجام بده که اگر پشتکار داشتی انجام می‌دادی و همه چیز خوب خواهد شد’. پس از آن دیگر با یادآوری دردناک گذشته خود را ناتوان نمی‌ساخت‌. دیگر در پی آن نبود تا با تجزیه و تحلیل گذشته‌، برای فرصتهای از دست رفته افسوس بخورد. او دریافت که باید برای ‘اکنون‌’ زندگی کند تا بتواند اراده خدا را انجام دهد.

 جذابیت

اگر می خواهی شخصیت گیرایی داشته باشی
نباید کاری کنی که دیگران از تو خوششان بیاید
بلکه باید کاری کنی که آنها نسبت به خودشان احساس بهتری داشته باشند…

 نقاش ﻣﺸﻬﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﻧﻘﺎﺷﯽﺍﺵ ﺑﻮﺩ.
ﺁﻥ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﻄﻮﺭ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﻧﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ…
ﻧﻘﺎﺵ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﺷﯽﺍﺵ ﺑﻮﺩ، ﮐﻪ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽﮐﺮﺩ،
ﭼﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺖ…
ﻧﻘﺎﺵ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻦ، ﭘﺸﺘﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻟﺒﻪ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪﺵ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ…
ﺷﺨﺼﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺎﺵ ﭼﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﻘﺎﺵ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺗﺮﺱ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﺷﻮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ
ﻋﻘﺐ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﻮﺩ…
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻗﻠﻤﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺧﻂ ﺧﻄﯽ ﮐﺮﺩ!!!
ﻧﻘﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ،
ﺗﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ؛
ﺍﻣﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪﺵ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﻘﻮﻁ ﺑﻮﺩ.

ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺁﯾﻨﺪﻩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ،
ﺍﻣﺎ ﮔﻮﯾﺎ ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭼﻪ ﺧﻄﺮﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽﮐﻨﺪ…
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ؛
ﺍﻣﺎ ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ:
ﺧﺎﻟﻖ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﻬﯿﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

 پیش از اینکه بگویید که می خوام مانند مسیح رفتار کنم و او را به عنوان نمونه دنبال نمایم.

نخست او را به عنوان هدیه بپذیرید.
هدیه ای که خدا به شما بخشیده است.
در غیراینصورت از مسیح، موسی خواهید ساخت و از انجیل، شریعت

– مارتین لوتر

 عیسی مسیح رو دارم از کَس ترسی ندارم
 یه عمره که در به در دنبال او می گشتم
 تو شاه آسمونی خدای رو زمینی
 برای قلب خسته پناه آخرینی
 بی تو شفا نمیشه، درد ها دوا نمیشه
 دلها تا دنیا دنیاست از تو جدا نمیشه

درپناه مسیح