1از آنجهت که بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تألیف حکایت آن اموری که نزد ما به اتمام رسید،
2 چنانچه آنانی که از ابتدا نظارگان و خادمان کلام بودند به ما رسانیدند،
3 من نیز مصلحت چنان دیدم که همه را من البدایهٔ به تدقیق در پی رفته، به ترتیب به تو بنویسم ای تیوفلس عزیز،
4 تا صحّت آن کلامی را که در آن تعلیم یافتهای دریابی.
5 در ایّام هیرودیس، پادشاه یهودیّه، کاهنی زکرّیا نام از فرقه ابیّا بود که زن او از دختران هارون بود و الیصابات نام داشت.
6 و هر دو در حضور خدا صالح و به جمیع احکام و فرایض خداوند، بیعیب سالک بودند.
7 و ایشان را فرزندی نبود زیرا که الیصابات نازاد بود و هر دو دیرینه سال بودند.
8 و واقع شد که چون به نوبت فرقه خود در حضور خدا کهانت میکرد،
9 حسب عادت کهانت، نوبت او شد که به قدس خداوند درآمده، بخور بسوزاند.
10 و در وقت بخور، تمام جماعت قوم بیرون عبادت میکردند.
11 ناگاه فرشته خداوند به طرف راست مذبح بخور ایستاده، بر وی ظاهر گشت.
12 چون زکرّیا او را دید، در حیرت افتاده، ترس بر او مستولی شد.
13 فرشته بدو گفت، ای زکریّا ترسان مباش،زیرا که دعای تو مستجاب گردیده است و زوجهات الیصابات برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید.
14 و تو را خوشی و شادی رخ خواهد نمود و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد.
15 زیرا که در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مُسکری نخواهد نوشید و از شکم مادر خود، پر از روحالقدس خواهد بود.
16 و بسیاری از بنیاسرائیل را به سوی خداوند خدای ایشان خواهد برگردانید.
17 و او به روح و قوّت الیاس پیش روی وی خواهد خرامید، تا دلهای پدران را به طرف پسران و نافرمانان را به حکمت عادلان بگرداند تا قومی مستعّد برای خدا مهیّا سازد.
18 زکریّا به فرشته گفت، این را چگونه بدانم و حال آنکه من پیر هستم و زوجهام دیرینه سال است؟
19 فرشته در جواب وی گفت، من جبرائیل هستم که در حضور خدا میایستم و فرستاده شدم تا به تو سخن گویم و از این امور تو را مژده دهم.
20 و الحال تا این امور واقع نگردد، گنگ شده یارای حرف زدن نخواهی داشت، زیرا سخنهای مرا که در وقت خود به وقوع خواهد پیوست، باور نکردی.
21 و جماعت منتظر زکریّا میبودند و از طول توقّف او در قدس متعجّب شدند.
22 امّا چون بیرون آمده نتوانست با ایشان حرف زند، پس فهمیدند که در قدس رؤیایی دیده است. پس به سوی ایشان اشاره میکرد وساکت ماند.
23 و چون ایّام خدمت او به اتمام رسید، به خانه خود رفت.
24 و بعد از آن روزها، زن او الیصابات حامله شده، مدّت پنج ماه خود را پنهان نمود و گفت،
25 به اینطور خداوند به من عمل نمود در روزهایی که مرا منظور داشت، تا ننگ مرا از نظر مردم بردارد.
26 و در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به بلدی از جلیل که ناصره نام داشت، فرستاده شد.
27 نزد باکرهای نامزد مردی مسمّیٰ به یوسف از خاندان داود و نام آن باکره مریم بود.
28 پس فرشته نزد او داخل شده، گفت، سلام بر تو ای نعمت رسیده، خداوند با توست و تو در میان زنان مبارک هستی.
29 چون او را دید، از سخن او مضطرب شده، متفکّر شد که این چه نوع تحیّت است.
30 فرشته بدو گفت، ای مریم ترسان مباش زیرا که نزد خدا نعمت یافتهای.
31 و اینک، حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید.
32 او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلیٰ، مسمّیٰ شود، و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود.
33 و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود.
34 مریم به فرشته گفت، این چگونه میشود و حال آنکه مردی را نشناختهام؟
35 فرشته در جواب وی گفت، روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند، ازآنجهت آن مولود مقدّس، پسر خدا خوانده خواهد شد.
36 و اینک، الیصابات از خویشان تو نیز در پیری به پسری حامله شده و این ماه ششم است، مر او را که نازاد میخواندند.
37 زیرا نزد خدا هیچ امری محال نیست.
38 مریم گفت، اینک، کنیز خداوندم. مرا برحسب سخن تو واقع شود. پس فرشته از نزد او رفت.
39 در آن روزها، مریم برخاست و به بلدی از کوهستان یهودیّه بشتاب رفت.
40 و به خانهٔ زکریّا درآمده، به الیصابات سلام کرد.
41 و چون الیصابات سلام مریم را شنید، بچه در رَحم او به حرکت آمد و الیصابات به روحالقدس پر شده،
42 به آواز بلند صدا زده گفت، تو در میان زنان مبارک هستی و مبارک است ثمرهٔ رحم تو.
43 و از کجا این به من رسید که مادرِ خداوندِ من، به نزد من آید؟
44 زیرا اینک، چون آواز سلام تو گوش زدِ من شد، بچه از خوشی در رَحِم من به حرکت آمد.
45 و خوشابحال او که ایمان آوَرْد، زیرا که آنچه از جانب خداوند به وی گفته شد، به انجام خواهد رسید.
46 پس مریم گفت، جان من خداوند را تمجید میکند،
47 و روح من به رهاننده من خدا بوجد آمد،
48 زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکند. زیرا هان از کنون تمامی طبقات مرا خوشحال خواهند خواند،
49 زیرا آن قادر، به من کارهای عظیم کرده و نام او قدّوس است،
50 و رحمت او نسلاً بعد نسل است بر آنانی که از اومیترسند.
51 به بازوی خود، قدرت را ظاهر فرمود و متکبّران را به خیال دل ایشان پراکنده ساخت.
52 جبّاران را از تختها به زیر افکند و فروتنان را سرافراز گردانید.
53 گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر فرمود و دولتمندان را تهیدست ردّ نمود.
54 بندهٔ خود اسرائیل را یاری کرد، به یادگاری رحمانیّت خویش،
55 چنانکه به اجداد ما گفته بود، به ابراهیم و به ذریّت او تا ابدالآباد.
56 و مریم قریب به سه ماه نزد وی ماند، پس به خانهٔ خود مراجعت کرد.
57 امّا چون الیصابات را وقت وضع حمل رسید، پسری بزاد.
58 و همسایگان و خویشان او چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمی بر وی کرده، با او شادی کردند.
59 و واقع شد در روز هشتم چون برای ختنه طفل آمدند، که نام پدرش زکریّا را بر او مینهادند.
60 امّا مادرش ملتفت شده، گفت، نی بلکه به یحیی نامیده میشود.
61 به وی گفتند، از قبیله تو هیچکس این اسم را ندارد.
62 پس به پدرش اشاره کردند که او را چه نام خواهی نهاد؟
63 او تختهای خواسته بنوشت که نام او یحیی است و همه متعجب شدند.
64 در ساعت، دهان و زبان او باز گشته، به حمد خدا متکلّم شد.
65 پس بر تمامی همسایگان ایشان، خوف مستولی گشت و جمیع این وقایع در همهٔ کوهستان یهودیّه شهرت یافت.
66 و هر که شنید، در خاطر خود تفکّر نموده، گفت، این چه نوع طفل خواهد بود؟ و دست خداوند با ویمیبود.
67 و پدرش زکریّا از روحالقدس پر شده، نبوّت نموده، گفت،
68 خداوند خدای اسرائیل متبارک باد، زیرا از قوم خود تفقّد نموده، برای ایشان فدایی قرار داد
69 و شاخ نجاتی برای ما برافراشت، در خانهٔ بندهٔ خود داود.
70 چنانچه به زبان مقدّسین گفت که، از بدوِ عالم انبیای او میبودند،
71 رهایی از دشمنان ما و از دست آنانی که از ما نفرت دارند،
72 تا رحمت را بر پدران ما بجا آرد و عهد مقدّس خود را تذکّر فرماید،
73 سوگندی که برای پدر ما ابراهیم یاد کرد،
74 که ما را فیض عطا فرماید، تا از دست دشمنان خود رهایی یافته، او را بیخوف عبادت کنیم،
75 در حضور او به قدّوسیّت و عدالت، در تمامی روزهای عمر خود.
76 و تو ای طفل، نبیحضرت اعلیٰ خوانده خواهی شد، زیرا پیش روی خداوند خواهی خرامید، تا طرق او را مهیّا سازی،
77 تا قوم او را معرفت نجات دهی، در آمرزش گناهان ایشان.
78 به احشای رحمت خدای ما که به آن سپیده از عالم اعلی از ما تفقد نمود،
79 تا ساکنان در ظلمت و ظّل موت را نور دهد و پایهای ما را به طریق سلامتی هدایت نماید.
80 پس طفل نمّو کرده، در روح قوّی میگشت و تا روز ظهور خود برای اسرائیل، در بیابان بسر میبرد.
بایگانی برچسب: s
زکريا5
باز چشمان خود را برافراشته، نگریستم و طوماری پرّان دیدم.
2 و او مرا گفت: «چه چیز میبینی؟» گفتم: «طوماری پرّان میبینم كه طولش بیست ذراع و عرضش ده ذراع میباشد.»
3 او مرا گفت: «این است آن لعنتی كه بر روی تمامی جهان بیرون میرود، زیرا كه از این طرف هر دزد موافق آن منقطع خواهد شد و از آن طرف هر كه سوگند خورَدْ موافق آن منقطع خواهد گردید.
4 یهوه صبایوت میگوید: من آن را بیرون خواهم فرستاد و به خانه دزد و به خانه هر كه به اسم من قسم دروغ خورَد داخل خواهد شد و در میان خانهاش نزیل شده، آن را با چوبهایش و سنگهایش منهدم خواهد ساخت.»
5 پس فرشتهای كه با من تكلّم مینمود بیرون آمده، مرا گفت: «چشمان خود را برافراشته ببین كه اینكه بیرون میرود چیست؟»
6 گفتم: «این چیست؟» او جواب داد: «این است آن ایفایی كه بیرون میرود و گفت نمایش ایشان در تمامی جهان این است.»
7 و اینك وزنهای از سرب برداشته شد. و زَنی در میان ایفا نشسته بود.
8 و او گفت: «این شرارت است.» پس وی را در میان ایفا انداخت و آن سنگ سُرب را بر دهنهاش نهاد.
9 پس چشمان خود را برافراشته، نگریستم و اینك دو زن بیرون آمدند و باد در بالهای ایشان بود و بالهای ایشان مثل بالهای لَقْلَقْ بود و ایفا را به میان زمین و آسمان برداشتند.
10 پس به فرشتهای كه با من تكلّم مینمود گفتم: «اینها ایفا را كجا میبرند؟»
11 او مرا جواب داد: «تا خانهای در زمین شِنْعار برای وی بنا نمایند و چون آن مهیا شود آنگاه او در آنجا بر پایه خود بر قرار خواهد شد.»
زکريا
ر ماه هشتم از سال دوّم داریوش، كلام خداوند بر زَكَرّیا ابن بَرَكیا ابن عدُّوی نبی نازل شده، گفت:
2 « خداوند بر پدران شما بسیار غضبناك بود.
3 پس به ایشان بگو: یهوه صبایوت چنین میگوید بسوی من بازگشت كنید. قول یهوه صبایوت این است. و یهوه صبایوت میگوید: من به سوی شما رجوع خواهم نمود.
4 شما مثل پدران خود مباشید كه انبیا سَلَف ایشان را ندا كرده، گفتند یهوه صبایوت چنین میگوید از راههای زشت خود و از اعمال بد خویش بازگشت نمایید، امّا خداوند میگوید كه ایشان نشنیدند و به من گوش ندادند.
5 پدران شما كجا هستند و آیا انبیا همیشه زنده میمانند؟
6 لیكن كلام و فرایض من كه به بندگان خود انبیا امرفرموده بودم، آیا پدران شما را در نگرفت؟ و چون ایشان بازگشت نمودند، گفتند چنانكه یهوه صبایوت قصد نمود كه موافق راهها و اعمال ما به ما عمل نماید همچنان به ما عمل نموده است.»
7 در روز بیست و چهارم ماه یازدهم كه ماه شَباط باشد، از سال دوّم داریوش، كلام خداوند بر زَكَریا ابن بَرَكیا ابن عِدّوُی نبی نازل شده، گفت:
8 در وقت شب دیدم كه اینك مردی بر اسب سرخ سوار بود و در میان درختان آس كه در وادی بودایستاده و در عقب او اسبان سرخ و زرد و سفید بود.
9 و گفتم: «ای آقایم اینها چیستند؟» و فرشتهای كه با من تكلّم مینمود، مرا گفت: «من تو را نشان میدهم كه اینها چیستند.»
10 پس آن مرد كه در میان درختان آس ایستاده بود، جواب داد و گفت: «اینها كسانی میباشند كه خداوند ایشان را برای تردّد نمودن در جهان فرستاده است.»
11 و ایشان به فرشته خداوند كه در میان درختان آس ایستاده بود جواب داده، گفتند: «ما در جهان تردّد نمودهایم و اینك تمامی جهان مستریح و آرام است.»
12 و فرشته خداوند جواب داده، گفت: «ای یهوه صبایوت تا به كی بر اورشلیم و شهرهای یهودا كه در این هفتاد سال غضبناك میبودی رحمت نخواهی نمود؟»
13 و خداوند با سخنان نیكو و كلام تسلّیآمیز آن فرشتهای را كه با من تكلّم مینمود جواب داد.
14 پس فرشتهای كه با من تكلّم مینمود مرا گفت: «ندا كرده بگو یهوه صبایوت چنین میگوید: در باره اورشلیم و صَهْیون غیرت عظیمی داشتم.
15 و برامّتهای مطمئن سخت غضبناك شدم زیرا كه اندك غضبناك میبودم لیكن ایشان بلا را زیاده كردند.
16 بنابراین خداوند چنین میگوید: به اورشلیم با رحمتها رجوع خواهم نمود و خانه من در آن بنا خواهد شد. قول یهوه صبایوت این است و ریسمانكاری براورشلیم كشیده خواهد شد.
17 بار دیگر ندا كرده، بگو كه یهوه صبایوت چنین میگوید: شهرهای من بار دیگر به سعادتمندی لبریز خواهد شد و خداوند صَهْیون را باز تسلّی خواهـد داد و اورشلیم را بار دیگر خواهد برگزید.»
18 پس چشمان خود را برافراشته، نگریستم و اینك چهار شاخ بود.
19 و به فرشتهای كه با من تكلّم مینمود گفتم: «اینها چیستند؟» او مرا گفت: «اینها شاخها میباشند كه یهودا و اسرائیل و اورشلیم را پراكنده ساختهاند.»
20 و خداوند چهار آهنگر به من نشان داد.
21 و گفتم: «اینان برای چه كار میآیند؟» او در جواب گفت: «آنها شاخها میباشند كه یهودا را چنان پراكنده نمودهاند كه احدی سر خود را بلند نمیتواند كرد. و اینها میآیند تا آنها را بترسانند و شاخهای امّتهایی را كه شاخ خود را بر زمین یهودا برافراشته، آن را پراكنده ساختهاند بیرون افكننـد.»
برای هم دعا کنیم
در اوایل دهه هشتاد بود، که در سمیناری برای تقویّت و رشد ایمان شرکت کرده بودم. قبل از اینکه سمینار آغاز شود، با شرکت کنندگان با هم آغاز به دعا کردیم. هنوز دقیقه ای نگذشته بود که من با خود فکر می کردم: “برای چه چیزی دعا کنم؟” فکرم کار نمی کرد. به یاد آیه های زیر افتادم که پولس به کلیسای در رُوم می نویسد:
“به همین طریق روح خدا (روح القدس) در عین ضعف و ناتوانی، ما را یاری میکند؛ زیرا ما هنوز نمیدانیم چگونه باید دعا كنیم. امّا خود روح خدا با نالههایی كه نمیتوان بیان كرد، برای ما شفاعت میکند و آنكه قلبهای انسان را جستجو میکند، از نیّت روح آگاه است؛ چون روحالقدس مطابق خواست خدا برای مقدّسین شفاعت میکند.”
رومیان 8:26 – 27 TPV
بنابراین از خدا پرسیدم و گفتم: خدایا برای چه می خواهی من الآن دعا کنم؟ لحظه ای نگذشته بود، که ناگهان رؤیایی (تصویری) را در مقابل چشمان بسته ام، دیدم. آنچه می دیدم رؤیایی بسیار وحشتناک بود. دریایی از آتش مذاب را دیدم که پر از انسانهایی بود که فریاد و ناله می کردند. انسانهایی را می دیدم که گویی از درد و رنج سعی می کنند به ساحل این دریا خود را برسانند تا خود را نجات دهند. ولی هرگاه به ساحل نزدیک می شدند، ساحل دورتر می شد و یا دیواری پدیدار می شد و جلو آنها را می گرفت.
در این میان که از بالا نظاره گر این صحنه بودم یکی از بستگان نزدیک خود را، که در اینجا او را داوید می نامم، دیدم که بدینگونه کوشش می کرد تا از این دریاچه آتش که در آن گرفتار بود خود را نجات دهد. ولی هربار که به ساحل نجات نزدیک می شد، دیواری در مقابلش بالا می رفت.
از آنچه می دیدم چنان منقلب شده بودم که با گریه و ناله برایش دعا می کردم تا فیض خداوند شامل حالش شده و از آن جهنم آزاد شود.
بلافاصله پس از پایان این سمینار با مادر خود که در آن زمان در ایران زندگی می کرد، تماس گرفتم و از رؤیای خود او را آگاه کردم. پشت تلفن صدای گریه اش را شنیدم که می گفت: “عزیزمان داوید گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شده است و حالش بسیار بد است. گفته می شود که مدت زیادی از زندگیش باقی نمانده و پدرت به اورمیه رفته تا به او کمک کند.
داوید را به بیمارستان برده است تا شاید بتوانند او را معالجه کنند. برایش دعا کن”. به او گفتم من که نمی دانستم او در چنین وضعیتی است و اینکه خدا با نشان دادن این رؤیا به من هدفش نجات آن عزیزمان است. من مطمئن هستم. برایش دعا کردم و دعا خواهم کرد. فقط به پدرم اطلاع بدهید که خداوند او را شفا خواهد داد و او آزاد خواهد شد تا شاهدی برای یشوع مسیح زنده باشد.
مدت طولانی نگذشته بود که به من خبر داده شد که داوید نه تنها شفا یافته و خداوند بر او رحم کرده و زندگی دوباره ای را به او داده است، بلکه او نیز زندگی باز یافته خود را به یشوع مسیح تسلیم کرده است.
آیا جهنم وجود دارد؟
جهنم نه تنها محلی است ابدی که کتاب مقدس به روشنی درباره آن سخن می گوید. بلکه جایی است که خدا در اصل برای شیطان و فرشتگانش خلق کرده است و او هرگز نمی خواهد هیچ انسانی در آنجا باشد. آرزو و خواست خدا در این است، که همه انسانها نجات پیدا کنند و در ابدیّت با او بسر برند.
“زیرا خدا جهانیان را آنقدر محبّت نمود كه پسر یگانهٔ خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلكه صاحب حیات جاودان شود.”
یوحنا 3:16 TPV
اما همانطور که زندگی ابدی را بوسیله ایمان به یشوع مسیح در این جهان می یابیم و پس از مرگ، در ابدیت ادامه خواهد یافت، همینطور می توانیم برای ماندن در این زندگی جهنمی و بدون نجات یشوع مسیح در این جهان تصمیم بگیریم، که در ابدیت هم ادامه خواهد یافت.
همانطور که خداوند ما در جستجوی مردان و زنانی است که از او بپرسند: خداوندا چگونه و برای چه دعا کنم؟ آنجایی که آنها را بیابد، بلافاصله او نیز واکنش نشان می دهد و افرادی را به آنها نشان می دهد تا از جهنمی که برای خود ساخته اند، با شفاعت اینچنین ایماندارانی آنها را نجات دهد.
کشیش وُلنر بت صیاد، فرانکفورت
برای هم دعا کنیم
در اوایل دهه هشتاد بود، که در سمیناری برای تقویّت و رشد ایمان شرکت کرده بودم. قبل از اینکه سمینار آغاز شود، با شرکت کنندگان با هم آغاز به دعا کردیم. هنوز دقیقه ای نگذشته بود که من با خود فکر می کردم: “برای چه چیزی دعا کنم؟” فکرم کار نمی کرد. به یاد آیه های زیر افتادم که پولس به کلیسای در رُوم می نویسد:
“به همین طریق روح خدا (روح القدس) در عین ضعف و ناتوانی، ما را یاری میکند؛ زیرا ما هنوز نمیدانیم چگونه باید دعا كنیم. امّا خود روح خدا با نالههایی كه نمیتوان بیان كرد، برای ما شفاعت میکند و آنكه قلبهای انسان را جستجو میکند، از نیّت روح آگاه است؛ چون روحالقدس مطابق خواست خدا برای مقدّسین شفاعت میکند.”
رومیان 8:26 – 27 TPV
بنابراین از خدا پرسیدم و گفتم: خدایا برای چه می خواهی من الآن دعا کنم؟ لحظه ای نگذشته بود، که ناگهان رؤیایی (تصویری) را در مقابل چشمان بسته ام، دیدم. آنچه می دیدم رؤیایی بسیار وحشتناک بود. دریایی از آتش مذاب را دیدم که پر از انسانهایی بود که فریاد و ناله می کردند. انسانهایی را می دیدم که گویی از درد و رنج سعی می کنند به ساحل این دریا خود را برسانند تا خود را نجات دهند. ولی هرگاه به ساحل نزدیک می شدند، ساحل دورتر می شد و یا دیواری پدیدار می شد و جلو آنها را می گرفت.
در این میان که از بالا نظاره گر این صحنه بودم یکی از بستگان نزدیک خود را، که در اینجا او را داوید می نامم، دیدم که بدینگونه کوشش می کرد تا از این دریاچه آتش که در آن گرفتار بود خود را نجات دهد. ولی هربار که به ساحل نجات نزدیک می شد، دیواری در مقابلش بالا می رفت.
از آنچه می دیدم چنان منقلب شده بودم که با گریه و ناله برایش دعا می کردم تا فیض خداوند شامل حالش شده و از آن جهنم آزاد شود.
بلافاصله پس از پایان این سمینار با مادر خود که در آن زمان در ایران زندگی می کرد، تماس گرفتم و از رؤیای خود او را آگاه کردم. پشت تلفن صدای گریه اش را شنیدم که می گفت: “عزیزمان داوید گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شده است و حالش بسیار بد است. گفته می شود که مدت زیادی از زندگیش باقی نمانده و پدرت به اورمیه رفته تا به او کمک کند.
داوید را به بیمارستان برده است تا شاید بتوانند او را معالجه کنند. برایش دعا کن”. به او گفتم من که نمی دانستم او در چنین وضعیتی است و اینکه خدا با نشان دادن این رؤیا به من هدفش نجات آن عزیزمان است. من مطمئن هستم. برایش دعا کردم و دعا خواهم کرد. فقط به پدرم اطلاع بدهید که خداوند او را شفا خواهد داد و او آزاد خواهد شد تا شاهدی برای یشوع مسیح زنده باشد.
مدت طولانی نگذشته بود که به من خبر داده شد که داوید نه تنها شفا یافته و خداوند بر او رحم کرده و زندگی دوباره ای را به او داده است، بلکه او نیز زندگی باز یافته خود را به یشوع مسیح تسلیم کرده است.
آیا جهنم وجود دارد؟
جهنم نه تنها محلی است ابدی که کتاب مقدس به روشنی درباره آن سخن می گوید. بلکه جایی است که خدا در اصل برای شیطان و فرشتگانش خلق کرده است و او هرگز نمی خواهد هیچ انسانی در آنجا باشد. آرزو و خواست خدا در این است، که همه انسانها نجات پیدا کنند و در ابدیّت با او بسر برند.
“زیرا خدا جهانیان را آنقدر محبّت نمود كه پسر یگانهٔ خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلكه صاحب حیات جاودان شود.”
یوحنا 3:16 TPV
اما همانطور که زندگی ابدی را بوسیله ایمان به یشوع مسیح در این جهان می یابیم و پس از مرگ، در ابدیت ادامه خواهد یافت، همینطور می توانیم برای ماندن در این زندگی جهنمی و بدون نجات یشوع مسیح در این جهان تصمیم بگیریم، که در ابدیت هم ادامه خواهد یافت.
همانطور که خداوند ما در جستجوی مردان و زنانی است که از او بپرسند: خداوندا چگونه و برای چه دعا کنم؟ آنجایی که آنها را بیابد، بلافاصله او نیز واکنش نشان می دهد و افرادی را به آنها نشان می دهد تا از جهنمی که برای خود ساخته اند، با شفاعت اینچنین ایماندارانی آنها را نجات دهد.
کشیش وُلنر بت صیاد، فرانکفورت
مشکل ما با بخشش
بخش دوم
«نسبت به هم مهربان و دلسوز باشید و یکدیگر را ببخشید همانطور که خدا نیز شما را بخاطر مسیح بخشیده است» (افسسیان ۴:۳۲)
تصمیم و انتخاب ما که ببخشیم
نبخشیدن را شیطان در زندگی روحانی ما از آن به بهترین نحو استفاده میکند. کتابمقدس در این مورد اخطار داده و ما را تشویق میکند که دیگران را ببخشیم تا بدین ترتیب شیطان نتواند از ما سوءاستفاده کند. (دوم قرنتیان ۲:۱۰ و ۱۱)
خدا از ما میخواهد که دیگران را از دل ببخشیم و گر نه ما را بدست شکنجهگران خواهد سپرد. (متی ۱۸:۳۴ و ۳۵)
بخشیدن دیگران بخاطر نفعی است که خود ما بیشتر از آن بهرهمند میشویم تا دیگران! زمانی که دیگران را میبخشیم، خود ما آزاد میگردیم.
فراموش کردن شاید نتیجهای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمیتواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده میکنیم یعنی اینکه آنها را نبخشیدهایم.
چرا بخشیدن در آزادی ما اینقدر مهم است؟
بخاطر صلیب، خدا آنچه را که سزاوار آن بودیم به ما نداد. خدا آنچه را که به آن احتیاج داشتیم به ما عطا کرد، آنهم بر اساس رحمت خود.« ما را لازم است که مانند پدر آسمانی خود رحیم و دلسوز باشیم» (لوقا ۶:۳۶).
ما باید چنانکه خود بخشیده شدهایم، ببخشیم
بخشیدن فراموش کردن نیست. بسیاری از مردم تلاش میکنند که فراموش کنند ولی در عمل میبینند که قادر به انجام اینکار نیستند. خدا در کلام خود می فرماید که «…گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» (عبرانیان ۱۰:۱۷)، ولی خدا که آگاه و عالم بر همه چیز است، چطور میتواند فراموش کند؟
عبارت «گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» به این معنی است که خدا دیگر از گذشته جهت محکوم کردن ما استفاده نخواهد کرد . (مزمور ۱۰۳:۱۲) فراموش کردن شاید نتیجهای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمیتواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده میکنیم، به این معنی است که آنها را نبخشیدهایم.
بخشیدن انتخابی است که در زندگی با آن روبرو میگردیم و آنجاست که خواست و اراده ما دچار بحران میگردد. ما تصمیم بر این میگیریم که با ناراحتی و تنفری که در مورد فرد دیگری در ما هست، روبرو شویم تا بتوانیم او را از دل ببخشیم. از آنجا که خدا هم از ما انجام این امر را میطلبد، پس این امر چیزی است که انجام آن در قدرت ما هست، زیرا خدا چیزی از ما نخواهد خواست اگر بداند که انجام آن در قدرت ما نیست. ولی بخشیدن دیگران برای ما امری بسیار مشکل مینماید زیرا با آن مفهومی که از عدالت در ذهن ما هست منافات دارد.
ما بخاطر آن کار غلطی که نسبت به ما انجام شده، بیشتر طالب تلافی و انتقام هستیم. ولی خدا به ما امر کرده است که نباید به دنبال انتقام باشیم (رومیان ۱۲:۱۹)، و وقتی این فرمان خدا را میشنویم، صدای اعتراض ما بلند میشود: «آخه چرا؟ چرا بگذارم از دستم قصر در رود؟». او از دست شما قصر در میرود ولی از دست خدا نمیتواند. خدا با او به انصاف و عدالت معامله خواهد کرد؛ چیزی که ما بهیچوجه قادر به انجام آن نیستیم.
اگر ما آنهایی را که نسبت به ما خطا کردهاند، از قلاب خود رها نکنیم، خود ما به قلاب آنها و قلاب گذشته گرفتار خواهیم بود که آن هم یعنی اینکه دائم در رنج و عذاب زندگی کنیم. باید به این عذاب پایان داد. باید دیگران را از قلاب خود رها کنیم. ما دیگران را بخاطر خود آنها نمیبخشیم بلکه بخاطر شخص خودمان میبخشیم. احتیاج شما بـه شما به بخشیدن دیگران مطلبی نیست که صرفاً بین شما و دیگران باشد، بلکه مطلبی است که بین شما و خداست.
بهای بخشیدن
«برادرتان را از ته دل ببخشید!» (متی ۱۸:۳۵)
بخشیدن یعنی اینکه انسان میپذیرد که با نتایج گناه شخصی دیگر در زندگی خود زندگی کند. بخشیدن بها دارد. این ما هستیم که با بخشیدن خطا و بدیای که نسبت به ما صورت گرفته است، بهای آن را میپردازیم. ولی باید دانست چه ببخشیم و چه نبخشیم در هر حال با نتایج این خطا و بدی در زندگی خود زندگی خواهیم کرد.
تنها چیزی که اینجا برای ما باقی میماند، این است که آن را یا در اسارت تلخی و دلخوری انجام دهیم و یا در آزادی ناشی از بخشش. عیسیمسیح ما را بدین شیوه بخشید؛ او نتایج گناه ما را خود بگردن گرفت.
بخشش حقیقی همیشه بها میطلبد، زیرا هیچ کس نمیتواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد.
پس چرا دیگر ببخشیم؟
برای اینکه مسیح ما را بخشید. خدای پدر «بار گناه ما را بر دوش مسیح بیگناه گذاشت تا ما بعنوان پیروان او، آنطور که مورد پسند خداست، نیک و عادل شویم» (دوم قرنتیان ۵:۲۱)
پس عدالت چه میشود؟
چرا مسيحيان در نام مسيح دعا می كنند؟
چون او خود خدا است، خدای مجسم شده در جسم (پسر خدا) و نام او عظیم و پر قدرت است. همچنین او رابطه شکسته ما با خود را بدلیل گناه، بر صلیب از نو با خونش بنا ساخت و ما را عادل گردانید.
دعا كردن در نام عيسی مسيح دارای سه مفهوم مهم است:
.
مسيحيان در نام عيسی مسيح دعا می كنند چون با مرگ و قيام او عدالت ايمانداران از نظر خدا كافی و كامل محسوب می گردد. (دوم قرنتيان ٥ : ٢١) وقتی خدا به يك ايماندار در مسيح نگاه می كند فقط عدالت مسيح را می بيند. خدا دعای مسيحيانی را كه در مسيح عادل شمرده شده اند را می شنود (اول پطرس ٣ : ١٢).
مسيحيان در نام عيسی مسيح دعا می كنند چون عيسی مسيح شخصيت، كلام و اعمال خدا را برای آنها آشكار كرد. مسيحيان می توانند خدا را شخصّا و عميقّا بشناسند چون عيسی مسيح را می شناسند. آنكه مسيح را ديده، خدا را ديده است (يوحنا ١٤ : ٩ _ ١٠)، آنكه مسيح را می شناسد خدا را می شناسد (يوحنا ٨ : ١٩ )، آنكه به مسيح ايمان دارد به خدا ايمان دارد (يوحنا ١٢ : ٤٤)، آنكه مسيح را بپذيرد خدا را می پذيرد (يوحنا ١٣ : ٢٠ ). خدا به دعای مسيحيانی گوش ميدهد كه به عنوان خدای واحد بسوی او دعا می كنند.
مسيحيان در نام عيسی مسيح دعا می كنند زيرا عيسی مسيح اراده و راه های خدا را برای آنها آشكار نمود. خدا به دعای مسيحيانی گوش می كند كه هماهنگ با اراده آشكار شده او در مسيح دعا می كنند (اول يوحنا ٥ : ١٤).
بنابراين به خاطر عيسی مسيح، مسيحيان به خدا در آسمان دسترسی مستقيم داشته (افسسيان ٢ : ١٨) و هميشه با آزادی و اطمينان می توانند به خدا نزديك شوند. (افسسيان ٣ : ١٢ و عبرانيان ٤ : ١٤ – ١٦)
به نام پر جلال، عظيم وقدوس عيسي مسيح،
اى خداوند تو تنها خداى زنده و واقعى هستى، خداى عظيم و مهيب، خداى تواناى معجزه گر، خداى بوجود اورنده زمين و زمان، خدائی كه طپش قلب همه دست توست، نفس كشيدنمان به اراده توست، تو از خلقت همه چيز و همه كس هدف داشته اى، دنيايى كه تو از ازل تا ابد فرمانروايش هستى، از كوچكترين تا بزرگترين با نظمى دقيق به خواست مقتدرانه تو اداره مي شود….. شكر و سپاس مخصوص توست
اى خداوند تنها تورا مي پرستيم و تو را شكر مي كنيم كه براستى ما را نجات دادى و از اوهام و خورافات و باورهاى غلط، ترسها و ترديدها نجاتمان دادى شكر شكر شكر
اى خداوند عيسى مسيح نام تو پر قدرت است و كارهاى تو عجيب، اى قدوس ايمانهاى ما ايمانداران را محكم نگه دار و ما را وسيله اى براى نجات ديگران قرار ده،
اى خداوند خداى بي نياز ، تو شاهد نيازهاى مايى، تمامى اين نيازها را امروز به حضورت مي آورم و خالصانه و عاجزانه از تو تمنا مي كنم كه تك تك نيازهاى ما را به بهترين و زيباترين شكل ممكن براورده سازى
امين امين مي گويم و شكر و سپاس كه به ما توجه مي كنى و صداى ما را مي شنوى،
اى خداوند كه تك تك اعضاى نان روزانه را مي بينى و درخوستهاي ما را مي شنوى، تك تك دعاهاى تمام خواهران و برادرانم را براورده ساز،تمام مشگلات مالى، عاطفى، تنهايى، گرفتاريها، گره ها، دردها، رنجها، بيماريهاى جسمى، روحى، نااميدى، همه و همه را به حضور تو می آوريم و به نام مقدست اى عيسى مسيح مي خواهيم كه حل كنى، شفا ببخشى، براورده كنى، باز كنى، نجات دهى، شاد كنى، كمك كنى.