بایگانی برچسب: s

تحمل تحقيرها!

چند روز پیش، افتخار داشتم با خادمی قدیمی صحبت کنم. بحث به اینجا کشید که چگونه می‌توانیم فروتن شویم. او از یکی از رهبران برجستۀ مسیحی، این جمله را نقل قول کرد: “اگر می‌خواهی فروتن شوی، باید تحقیرها را تحمل کنی!”

این جمله مرا به فکر فرو بُرد. آیا خداوندگارِ ما، عیسی مسیح، همین کار را نکرد؟ او که در آسمان، با خدای پدر هم‌ذات و برابر بود، الوهیت خود را کنار گذاشت، انسان شد، و به فجیع‌ترین و شرم‌آورترین شیوه، کشته شد تا تاوان گناهان ما را بپردازد.
“از این جهت خدا او را بسیار سرافراز نمود و نامی را كه بالاتر از جمیع نامهاست به او عطا فرمود. تا اینکه همهٔ موجودات در آسمان و روی زمین و زیر زمین، با شنیدن نام عیسی به زانو در آیند. و همه برای جلال خدای پدر، با زبان خود اعتراف كنند كه عیسی مسیح، خداوند است.” فیلیپیان 2:9 – 11 TPV

این حقیقت، مرا به یاد تجربیات خودم در زندگی مسيحی انداخت. در سالهايی که در خدمت مسیح بوده ام، بارها تحقير شده ام. اوائل می‌کوشیدم به ‌نوعی به طرف مقابل بفهمانم که کارش اشتباه بوده. اما شبی، وقتی سعی می‌کردم بخوابم، این فرمایش مسیح، همچون صاعقه، در ذهنم درخشید: “اگر کسی به گونۀ راست تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به سوی او بگردان.” (متی ۵: ‏۳۹).

از آن پس، می‌کوشم اگر کسی مرا تحقير کرد، نه تنها تلافی نکنم، بلکه حتی تذکری هم به او ندهم، چون به من ثابت شده که معمولاً طرف مقابل، با سعی من، خطای خود را صادقانه تصدیق نخواهد کرد. شاید به این طریق، فروتن ‌تر شوم!

برای هم دعا کنیم

در اوایل دهه هشتاد بود، که در سمیناری برای تقویّت و رشد ایمان شرکت کرده بودم. قبل از اینکه سمینار آغاز شود، با شرکت کنندگان با هم آغاز به دعا کردیم. هنوز دقیقه ای نگذشته بود که من با خود فکر می کردم: “برای چه چیزی دعا کنم؟” فکرم کار نمی کرد. به یاد آیه های زیر افتادم که پولس به کلیسای در رُوم می نویسد:
“به همین طریق روح خدا (روح القدس) در عین ضعف و ناتوانی، ما را یاری می‌کند؛ زیرا ما هنوز نمی‌دانیم چگونه باید دعا كنیم. امّا خود روح خدا با ناله‌هایی ‌كه نمی‌توان بیان كرد، برای ما شفاعت می‌کند و آنكه قلبهای انسان را جستجو می‌کند، از نیّت روح آگاه است؛ چون روح‌‌القدس مطابق خواست خدا برای مقدّسین شفاعت می‌کند.”
رومیان 8:26 – 27 TPV

بنابراین از خدا پرسیدم و گفتم: خدایا برای چه می خواهی من الآن دعا کنم؟ لحظه ای نگذشته بود، که ناگهان رؤیایی (تصویری) را در مقابل چشمان بسته ام، دیدم. آنچه می دیدم رؤیایی بسیار وحشتناک بود. دریایی از آتش مذاب را دیدم که پر از انسانهایی بود که فریاد و ناله می کردند. انسانهایی را می دیدم که گویی از درد و رنج سعی می کنند به ساحل این دریا خود را برسانند تا خود را نجات دهند. ولی هرگاه به ساحل نزدیک می شدند، ساحل دورتر می شد و یا دیواری پدیدار می شد و جلو آنها را می گرفت.

در این میان که از بالا نظاره گر این صحنه بودم یکی از بستگان نزدیک خود را، که در اینجا او را داوید می نامم، دیدم که بدینگونه کوشش می کرد تا از این دریاچه آتش که در آن گرفتار بود خود را نجات دهد. ولی هربار که به ساحل نجات نزدیک می شد، دیواری در مقابلش بالا می رفت.
از آنچه می دیدم چنان منقلب شده بودم که با گریه و ناله برایش دعا می کردم تا فیض خداوند شامل حالش شده و از آن جهنم آزاد شود.

بلافاصله پس از پایان این سمینار با مادر خود که در آن زمان در ایران زندگی می کرد، تماس گرفتم و از رؤیای خود او را آگاه کردم. پشت تلفن صدای گریه اش را شنیدم که می گفت: “عزیزمان داوید گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شده است و حالش بسیار بد است. گفته می شود که مدت زیادی از زندگیش باقی نمانده و پدرت به اورمیه رفته تا به او کمک کند.

داوید را به بیمارستان برده است تا شاید بتوانند او را معالجه کنند. برایش دعا کن”. به او گفتم من که نمی دانستم او در چنین وضعیتی است و اینکه خدا با نشان دادن این رؤیا به من هدفش نجات آن عزیزمان است. من مطمئن هستم. برایش دعا کردم و دعا خواهم کرد. فقط به پدرم اطلاع بدهید که خداوند او را شفا خواهد داد و او آزاد خواهد شد تا شاهدی برای یشوع مسیح زنده باشد.

مدت طولانی نگذشته بود که به من خبر داده شد که داوید نه تنها شفا یافته و خداوند بر او رحم کرده و زندگی دوباره ای را به او داده است، بلکه او نیز زندگی باز یافته خود را به یشوع مسیح تسلیم کرده است.

آیا جهنم وجود دارد؟
جهنم نه تنها محلی است ابدی که کتاب مقدس به روشنی درباره آن سخن می گوید. بلکه جایی است که خدا در اصل برای شیطان و فرشتگانش خلق کرده است و او هرگز نمی خواهد هیچ انسانی در آنجا باشد. آرزو و خواست خدا در این است، که همه انسانها نجات پیدا کنند و در ابدیّت با او بسر برند.

“زیرا خدا جهانیان را آن‌قدر محبّت نمود كه پسر یگانهٔ خود را داد تا هرکه به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلكه صاحب حیات جاودان شود.”
یوحنا 3:16 TPV

اما همانطور که زندگی ابدی را بوسیله ایمان به یشوع مسیح در این جهان می یابیم و پس از مرگ، در ابدیت ادامه خواهد یافت، همینطور می توانیم برای ماندن در این زندگی جهنمی و بدون نجات یشوع مسیح در این جهان تصمیم بگیریم، که در ابدیت هم ادامه خواهد یافت.

همانطور که خداوند ما در جستجوی مردان و زنانی است که از او بپرسند: خداوندا چگونه و برای چه دعا کنم؟ آنجایی که آنها را بیابد، بلافاصله او نیز واکنش نشان می دهد و افرادی را به آنها نشان می دهد تا از جهنمی که برای خود ساخته اند، با شفاعت اینچنین ایماندارانی آنها را نجات دهد.

کشیش وُلنر بت صیاد، فرانکفورت

مسیحیت و نوروز باستان

یادم می‌آید بچه که بودم، هر بار که در آغاز سال تحصیلی جدید فهرست اسامی شاگردان کلاس برای اولین بار خوانده می‌شد، نوبت اسم من که می‌رسید اکثر شاگردان برمی‌گشتند و با تعجب نگاهم می‌کردند. بعد از کلاس معمولاً چند نفر می‌آمدند و می‌پرسیدند:”آقا شما اقلیت (مسیحی) هستید؟”

اوایل از این سئوال خیلی خوشحال می‌شدم و فکر می‌کردم لابد نوری چیزی در چهره‌ام دیده‌اند و پی برده‌اند مسیحی‌ام، یا اینکه رفتارم خیلی مسیحایی بوده و فهمیده‌اند با بقیه فرق دارم. با تعجب می‌پرسیدم: “درست است، از کجا فهمیدید؟” و متأسفانه جواب می‌شنیدم که: “آخر اسم‌تان ارمنی است!” مجبور می‌شدم توضیح دهم که “دیباج” معرّبِ “دیبا” به معنی “ابریشم” یک اسم فارسی است، و “عیسی” هم ربطی به ارمنی بودن ندارد. البته گاهی هم این اسم و فامیل بدادم می‌رسید و مثلاً هنگام اذان ظهر که همه مجبور بودند در نماز شرکت کنند، من می‌گفتم مسیحی هستم و مسئولین مدرسه هم با شنیدن اسمم قانع می‌شدند. البته بعضی‌ها که بیشتر سرشان می‌شد اعتراض‌کنان می‌گفتند: “چطور؟ مگر ارمنی هستی؟” و آنها که از قضا اسم پدرم را جایی دیده بودند، انگشت به دهان می‌ماندند که: “پس چطور اسم پدرت مهدی است؟!”

زنده‌یاد پدرم تعریف می‌کرد در چهارده‌ سالگی وقتی برای اولین بار دل به دریا زده و به خانواده‌اش در اصفهان گفته بود که به مسیح ایمان آورده است، واکنش حیرت‌زده آنها چنین بود: “وا! یعنی رفتی اِرمَنی شدِی؟”

و باز یادم می‌آید وقتی در غیاب پدرم منزل زنده‌ یاد روانبخش در کلیسای گرگان زندگی می‌کردیم، یک روز نزدیک کریسمس از رادیوی محلی گرگان زنگ زدند و گفتند “می‌خواهیم به‌ مناسبت میلاد حضرت مسیح با شما مصاحبه بکنیم.” برادر روانبخش با خوشحالی پذیرفتند، اما بعد متوجه شدند که باید به زبان ارمنی صحبت کنند گفتند: “آخر من ارمنی نمی‌دانم. مگر همان فارسی خودمان چه عیبی دارد؟” و جواب آمد که: “مگر شما اقلیت نیستید!!”

بگمانم آندسته از ما که از زمینه اسلام به مسیح ایمان آورده‌ایم کمابیش هر از گاه با تجربیاتی از این دست روبرو بوده‌ایم. متأسفانه در کشور ما، و بلکه در فرهنگ شرق، هنوز این مطلب جا نیفتاده که مسیحیت رابطه فرد است با خدا، و اسم و فامیل و زبان و ملیت مانع از ایجاد چنین رابطه‌ای نمی‌شود.

باری، دردناک بودن این تصور اشتباه در کشورمان به کنار، از آن دردناک‌تر تصور آندسته مسیحیانی است که خیال می‌کنند با پذیرش دعوت مسیح باید فرهنگ و ارزش‌های غربی را، مثل لزوم تغییر نام خود به نام های غربی و عبری، نیز بدنبال آن دربست بپذیرند و به فرهنگ غنی و سنت‌های دیرین سرزمین مادری خود بکلی پشت پا زنند. این عده که به‌علت عدم آگاهی یا بعضاً ساده‌لوحی، کلیسا و مسیحیت را با غرب و تمدن آن مترادف می‌دانند، فکر می‌کنند برای آنکه ایماندار خوبی باشند باید از تمام مراسم، آداب و سنن، و ارزش‌های ملی و فرهنگی سرزمین مادری خود دست بشویند (ولی نه البته از زندگی پر زرق و برق و اتومبیل آخرین سیستم و لباسهای سبک غربی.)